بیوگرافی باران کوثری....

بیوگرافی باران کوثری

متولد 1364
دختر رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثری
با بازی در فیلمهای مادرش به سینما‌ آمد. و سرانجام در فیلم « زیر پوست شهر » بود که خوش درخشید. باران کوثری سال 1381 را با بازی در فیلمی غیر از ساخته مادرش آغاز کرد: « رقص در غبار ». بازی او در « خوابگاه دختران » فراتر از حد تصور است.باران کوثری سرانجام یکی از درخشان ترین بازیهایش ارائه کرد و موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره بیست و پنجم را بی چون و چرا از آن خود کند: « خون بازی ».

مجموعه آثار:

- بهترین بابای دنیا (داریوش فرهنگ، 1370)
- نرگس (رخشان بنی اعتماد، 1370)
- روسری آبی (رخشان بنی اعتماد، 1373)
- بانوی اردیبهشت (رخشان بنی اعتماد، 1376)
- باران و بومی (فیلم کوتاه، رخشان بنی اعتماد، 1377)
- زیر پوست شهر (رخشان بنی اعتماد، 1378)
- روزگار ما (مستند، رخشان بنی اعتماد، 1380)
- رقص در غبار (اصغر فرهادی، 1381)
- برگ برنده (سیروس الوند، 1381)
- خوابگاه دختران (محمدحسین لطیفی، 1383)
- گیلانه (رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب، 1383)
- تقاطع (ابوالحسن داودی، 1384)
- خون بازی (رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب، 1385)
- روز سوم (محمدحسین لطیفی، 1385)
- توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی، 1386)
- کتونی سفید (محمدابراهیم معیری، 1386)

مجموعه های تلویزیونی:

- بگذار آفتاب برآید (مجموعه، یک قسمت، قاسم جعفری، 1377)
- صاحبدلان (مجموعه، محمدحسین لطیفی، 1385)

جشنواره ها و جوایز:

- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم های « خون بازی » و « روز سوم » - 1385
- دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از بخش مسابقه بین الملل بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « خون بازی » - 1385
- دومین بازیگر کودک و نوجوان سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « زیر پوست شهر » - 1379
- دومین بازیگر کودک و نوجوان سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « باران و بومی » - 1379

 

 

مهری ودادیان درگذشت....

درگذشت مهری ودادیان بازیگر سینما ، تئاتر ، تلویزیون

 

را به شما هنرمندان و هنردوستان گرامی 

 

و

 

خانواده گرامیشان

 

تسلیت میگویم. 

 

مهری ودادیان در فیلم ها و سریال های تلویزیونی معمولا نقش مادری مهربان را بازی می کرد

مهری ودادیان، بازیگر قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون، عصر دوشنبه ‌۹ اسفند ماه از دنیا رفت.

او که از مدت ها قبل به دلیل عفونت ریه و نارسایی قلبی در بیمارستان بستری بود، هنگام مرگ ۷۴ سال داشت.

مهری ودادیان متولد دوم خرداد سال ۱۳۱۵ بود و فعالیت هنری‌اش را با نمایش‌های تلویزیونی پیش از انقلاب ایران آغاز کرد.

او در طول سال های فعالیت خود، در برابر دوربین کارگردانان شاخصی از جمله ناصر تقوایی، علی حاتمی، بهرام بیضایی و بهمن فرمان آرا به ایفای نقش پرداخت.

شازده احتجاب، تنگسیر، تنگنا، رگبار، خاطرخواه، قلندر، خداحافظ رفیق، صبح روزچهارم، زیر پوست شب و شوهر آهو خانم از فیلم هایی است که خانم ودادیان پیش از انقلاب در آنها به ایفای نقش پرداخت.

او همچنین در سریالهای دایی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوایی و آتش بدون دود ساخته نادر ابراهیمی بازی کرده است.

مرد آفتابی ساخته همایون اسعدیان، الو الو من جوجو ام ساخته مرضیه برومند، رابطه ساخته پوران درخشنده و گل‌های داوودی ساخته رسول صدرعاملی از فیلم هایی است که مهری ودادیان بعد از انقلاب ایران در آنها بازی کرد.

بازی در فیلم های عاشق و تاکسی آخرین فعالیت هنری خانم ودادیان بود.

پیکر مهری ودادیان روز ۱۲ اسفند ماه از مقابل خانه سینما واقع در خیابان بهار جنوبی تهران تشییع می‌شود.

 

مصاحبه با پگاه آهنگرانی , باران کوثری , نگار جواهریان....

گلشیفته فراهانی كه بهترین بازیگر نسل ما بود ـ واقعاً بااستعدادترین بازیگر نسل ما بود ـ چه كار كردند؟ با استعداد این بچه چه كردند؟ تنها كاری كه با گلی كردند این بود كه نابودش كردند. گلی كه عاشق ایران است...


نسلی كه قابل تقدیر است...
در ابتدا هدف ما این بود كه پگاه آهنگرانی با باران كوثری و نگار جواهریان درباره‌ی فیلم‌هایی كه با بازی آنان در حال اكران است یعنی "هیچ" و "طلا و مس" گفتگو كند. یكی در فیلمی تلخ بازی كرده‌ بود كه امكان قضاوت درباره‌اش به نظر منتقدان و مردم سپرده شده‌بود. دیگری در همان فیلم بود و برای فیلم دیگرش توانسته بود سیمرغ بلورین بگیرد.

هر سه‌ی آن‌ها پیش از این طعم جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش اول زن را چشیده بودند.

روند گفتگو ما را به سمتی برد كه به همان دلیل آن‌ها را كنار هم قرار داده‌بودیم؛ حضور، عملكرد و رفتار نسل جدید زنان بازیگر در ایران و حساسیت‌هایشان نسبت به جامعه و محیط اطرافشان.

در انتهای گفت‌وگو همه‌ی ما یك حس داشتیم. حس كردیم كه ای كاش در این گفت‌وگو ترانه علیدوستی و گلشیفته فراهانی نیز حضور داشتند.

نخست از هیچ شروع كردیم و بازی‌ها...
 پگاه آهنگرانی: من خیلی "هیچ" را دوست نداشتم ولی بازی‌ها عالی بود. به نظرم نگار و پانته‌آ و مهدی هاشمی شاخص بودند. باران می‌توانست خیلی بهتر از این باشد.

نگار جواهریان: به نظر من موضوع واقعاً نقش است. من وقتی "هیچ" را می‌بینیم، نمی‌فهمم باران چه كار باید می‌كرد كه نكرد.

آهنگرانی: اتفاقاً من خیلی به این قضیه فكر كردم. مثلاً گاهی نقش‌هایی را به بازیگر می‌دهند كه بازیگر آنقدر با آن نقش كلنجار می‌رود كه نقش را خوب در می‌آورد. یا نقش چیزهایی دارد كه خوب شود یا اگر نداشته باشد خیلی سخت است كه بشود كاری برایش كرد.

جواهریان: واقعیت این است كه بعضی وقت‌ها اصلاً قرار نیست اتفاق عجیبی بیفتد. نقش نوشته شده در فیلمنامه تا یک جایی دست تو را باز می‌گذارد.

آهنگرانی: دقیقاً، مثل این می‌ماند كه سكانس‌هایی در فیلمنامه هست كه دو یا سه بازیگر بازی دارند اما سكانس برای یكی از آن شخصیت‌هاست و قرار است او دیده شود. در نتیجه تو خودت را هم بكشی حتی اگر بهترین بازیگر دنیا هم باشی از یك اندازه‌ای نمی‌توانی بالاتر بروی. اگر هم بروی قطعاً اشتباه است. گاهی وقت‌ها نقش یك اندازه‌ای دارد كه تو هر كاری كنی نقش همان است و نمی‌توانی كاری كنی كه نقش بزرگ‌تری در بیاوری. مثلاً در همین كار رامبد جوان كه من مشغول بازی در آن هستم خیلی از سكانس‌ها برای رضا عطاران است، ما چهار نفر دیگر در آن سكانس‌ها خودمان را هم بكشیم نمی‌توانیم به عطاران برسیم. به این دلیل كه مدیریت آن سكانس اینگونه است كه همه چیز روی عطاران فوكوس است. اصلاً بازیگر خوب آن است كه بفهمد سكانسی كه در آن بازی دارد برای او هست یا نه و چقدر باید روی آن انرژی بگذارد.

باران كوثری: در "هیچ" نقش مهدی هاشمی یا مرضیه برومند یعنی آن آدم‌هایی كه جدا از این جماعت هستند جوری است كه جدا دیده می‌شود. اما راجع به نگار یا مهران احمدی در حالی كه بیشتر از چیزی كه باید نمی‌شوند و در حالی كه خودشان را بی‌دلیل باد نمی‌كنند اما كیفیت بازی‌شان كیفیت بالاتری نسبت به بازی ما است. 

دلیلش را چه می‌بینی؟

كوثری: بازیگر. اصلاً هم معنی‌اش این نیست كه مثلاً مهران احمدی حتماً از صابر بازیگر بهتری است. ولی مهران احمدی در آن نقش با كیفیت بالاتری بازی می‌كند. می‌خواهم راجع به نگار و كارهای سال گذشته‌اش یك نكته‌ای را بگویم. برای اینكه تو می‌بینی نگار در سه نقش می‌درخشد. همزمان در تئاتر "17 دی كجا بودی؟" بازی می‌كند، در "طلا و مس" آن بازی فوق‌العاده را و در "هیچ" هم این بازی را می‌كند. همه‌ی ما این تجربه را داریم. یعنی هر كاری می‌كنی آن سال، سال توست.

جواهریان: فکر می‌کنم اگر "هیچ" الآن همزمان نمی‌شد با "طلا و مس" و قبلش "تنها دو بار زندگی می‌كنیم" با یك وقفه‌ی دو ساله اكران نمی‌شد من اینطور كه الآن دیده شدم، دیده نمی‌شدم.

كوثری: من به یك دلیل نمی‌پذیرم. به خاطر اینكه مگر همه‌ی مایی كه راجع به بازی تو در "هیچ" حرف می‌زنیم "طلا و مس" را دیده بودیم؟ من اصلاً نمی‌دانستم تو در "طلا و مس" حتی خوب بازی كردی، چه برسد كه انقدر خوب.

آهنگرانی: من هم اصلاً "طلا و مس" را ندیدم. ولی وقتی "هیچ" را می‌بینی و از سالن سینما بیرون می‌آیی یك چیز در ذهنت می‌ماند و آن نگار جواهریان است و مهدی هاشمی.

كوثری: این را قبول دارم كه یكی از دلایل مهمش تفاوت نقش با نگار است. یعنی از آن نقش‌هاست كه نگار آخرین انتخاب برای آن نقش است چون همه همیشه می‌گویند نگار قیافه‌ی خاصی دارد ولی یك دفعه برای نقش لیلا در "هیچ" انتخاب می‌شود و در این نقش اینطوری می‌درخشد. و این تیزهوشی نگار هست برای اینكه ما همه می‌دانیم لیلا در "هیچ" اصلاً نقشی نبود كه تو فیلمنامه را بخوانی و بگویی وای، عجب نقشی. اصلاً در فیلمنامه بهترین نقش آن جماعت نبود. نظر شخصی من این است كه بهترین نقش آن جماعت در فیلمنامه نقش یكتا بود كه من آن را بازی كردم.

می‌توانیم یك موضوع تعریف كنیم و در جهت آن بحث را ادامه بدهیم. ما الآن از این بحث می‌توانیم یك سؤال بزرگ را مطرح كنیم كه درخشش بازیگر در یك فیلم و سینما به چه عواملی وابسته است و چه سهمی می‌توانیم به هر عامل بدهیم. چون نگار می‌گوید اگر "هیچ" همزمان نمی‌شد با "طلا و مس"، من دیده نمی‌شدم. پگاه و باران این نظر را ندارند. این خودش یك عامل است. پس بازی نگار چقدر نقش داشته. تفاوت‌هایش چقدر نقش داشته و عوامل دیگر؟

كوثری: به نظر من بعضی از نقش‌ها پتانسیل خیلی خوبی برای دیده شدن دارند. مثال برای هر سه‌ نفر ما نقش نگار در "طلا و مس" هست، نقش پگاه در "دختری با كفش‌های كتانی" و نقش من در "خون‌بازی". ولی اصلاً قرار نیست هر نقشی كه پتانسیل دیده شدن دارد حتماً دیده شود. یعنی آنجاست كه تو به عنوان یك بازیگر به یك نقش پر و بال می‌دهی یا نمی‌دهی. برای اینكه نقشی هم كه پتانسیل دیده شدن نداشته باشد را می‌توان جوری بازی كرد كه دیده شود. مثل نقش رؤیا نونهالی در "بوی كافور، عطر یاس". فكر می‌كنم آن نقش در فیلمنامه شاید یك خط باشد اما رؤیا نونهالی با یك نگاه كاری كرد كه من هنوز رؤیا نونهالی را با همان یك پلان به یاد می‌آورم. برای همین من فكر می‌كنم نقش بازی بازیگر خیلی مهم است. ولی اگر منظور ما از دیده شدن، دیده شدن جشنواره‌ای باشد حرف نگار صحیح است. یعنی به طور همزمان چه فیلم‌هایی از تو دیده شود و در فیلم چقدر نقش‌های متفاوت بازی كرده باشی. اگر این دو فیلم همزمان نبود ممكن بود نگار در جشنواره دیده نشود اما در اینكه نگار در "طلا و مس" عالی است هیچ شكی نیست.

جواهریان: ضمن اینكه همین كه آخرین گزینه برای آن نقش باشی شاید عامل تأثیرگذاری باشد. یعنی دادن آن نقش به بازیگر از سوی كارگردان ریسك كارگردان باشد. باران می‌داند كه من به خاطر همین موضوع چقدر می‌ترسیدم كه بیایم سر این كار و واقعاً خودم را در آن نقش نمی‌دیدم. ماجرا این است كه نقش در فیلمنامه به این شكلی كه دیدیم نبود. اما نشستیم، صحبت كردیم، تمرین کردیم و نقش لیلا در "هیچ" زیر و رو شد. از یك دختر مظلوم و معصوم در این خانواده تبدیل شد به چیزی كه دیدیم. واقعیت این است كه در ابتدا من می‌ترسیدم اما تصمیم گرفتیم تست گریم و لباس بزنیم، ببینیم آیا اصلاً می‌شود یا نه و اگر بشود این كار را می‌كنیم. ولی به نظر من ریسك بزرگ‌تر را آقای كاهانی كرد. درضمن باید بگوییم نقش‌هایی كه تو می‌گویی آدم در آن‌ها دیده می‌شود، صددرصد خطر این را هم دارد كه بازیگر در آن‌ها بد دیده شود.

كوثری: دقیقاً، یعنی بازیگر نقش را خراب كند.

جواهریان: در نتیجه بازیگر به هر حال دیده می‌شود، یا خوب، یا بد و یا متوسط. باران حرف خیلی خوبی زد كه به نظرم ارزش دارد اینجا بگوییم. گفت خوب است كه آدم همیشه در یک فیلم خوب بازی کند. یعنی منتظر نقش‌هایی خاص که قراراست بدرخشند، ننشیند. ترجیح بدهد كه در یك فیلم خوب باشد. آن نقش خاص را هم بازی كند اما نه اینكه صبر كند فقط نقشی به او پیشنهاد شود كه دیده‌شود و از سر تا ته‌ فیلم برای او نوشته شده‌ باشد و قرار باشد فقط او بدرخشد.

آهنگرانی: به نظر من هم این كه می‌گویی چه عواملی مؤثر است برای درخشیدن هم بازیگر است و هم نقش. هم باران نقشی داشته كه می‌شد رویش كار كرد و هم نگار. ولی معلوم است كه نگار شخصیتش را بیشتر پرداخته، جزئیات وارد نقش كرده و خودش برای نقش ایده آورده. برای همین است كه وقتی نگار را می‌بینیم می‌گوییم یك سر و گردن بالاتر از بقیه است و دلیل دیده شدنش هم همین است. دقیقاً "هیچ" مثال خوبی است برای اینكه دو تا شخصیت، شخصیت‌پردازی داشتند و در فیلم روی شخصیت‌هایشان كار شده بوده. شكی نیست كه بازیگر به نقش اضافه می‌كند ولی قضیه این هست كه توانایی نقش چقدر است. البته این برای "هیچ" مصداق ندارد و صادق نیست به خاطر اینكه همه‌ی نقش‌ها شخصیت‌پردازی دارند و رویشان كار شده. همه برای كار جا جا دارند ولی در خیلی از فیلم‌ها نقش‌ها جای كار ندارند و هر كاری هم بكنی نمی‌توانی نقش را از آن حدی كه هست بالاتر ببری. یك نقش‌هایی هم هست مثل علی سنتوری برای بهرام رادان. كه بهرام در یكی از مصاحبه‌هایش گفت شریفی‌نیا به من گفت این نقش جایزه‌بر است و واقعاً همین است. سنتوری نقشی است كه زیر و بم دارد، بالا و پایین دارد، رنگ‌های مختلف دارد و تو به عنوان بازیگر اگر باهوش باشی می‌توانی از این مورد استفاده كنی. ولی بهرام رادان در خیلی فیلم‌هایی بازی كرده كه دیده نشده و آن موفقیت بهرام رادان در واقع به خاطر نقش است. یعنی نقش آنقدر به تو جای كار می‌دهد كه تو حتی اگر از بیست درصد توانت هم استفاده كنی نقشت شاخص می‌شود برای اینكه هشتاد درصد بقیه را شخصیت‌پردازی در فیلمنامه پر می‌كند. یعنی تو می‌توانی صد در صد انرژی‌ات را هم نگذاری اما نتیجه‌ی خوب بگیری. مثل همان چیزی كه برای من در "دختری با كفش‌های كتانی" اتفاق افتاد. من هیچ چیز از بازیگری بلد نبودم ولی نقشی كه بازی كردم انقدر نقش درستی بود و جای كار و دیده شدن داشت كه اگر كاری هم نمی‌كردی خوب بودی. چون نقش این امكان را به من می‌داد.
 
حالا سؤال اساسی این است كه با مجموعه بحث‌هایی كه شد فكر می‌كنید شاخص‌هایی كه شما به عنوان بازیگر سینما یك بازیگر را موفق بدانید آیا همان شاخص‌هایی است كه در جشنواره مطرح است؟ می‌خواهم بدانم عواملی كه یك بازیگر می‌رسد به آنجا كه شما می‌گویید فلان بازیگر شاهكار كرد همان شاخص‌هایی هست كه در جشنواره هم مطرح است؟ یا اینكه اصلاً جشنواره می‌تواند شاخص درستی باشد كه ما بگوییم این بازیگر، بازیگر خوبی است؟

آهنگرانی: باید بیایم ببینیم تجربه چه می‌گوید. اینكه واقعاً كسانی كه جایزه گرفتند چقدر دیده شدند، چقدر كارشان ادامه پیدا كرد و واقعاً چیزی كه من به آن اعتقاد دارم این است كه حتی یك بازیگر بزرگ هالیوودی هم ممكن است جایزه را به خاطر بهترین كارش نگیرد. یعنی لزوماً بهترین فیلم تو نیست كه جایزه می‌گیرد. این را همه‌ی ما تجربه كردیم. ممكن است من در "دختری با كفش‌های كتانی" بیشتر دیده شده باشم ولی در همه‌ی فیلم‌هایی كه بعد از "دختری با كفش‌های كتانی" بازی كردم بهتر بازی كردم. ولی همه‌ی جایزه‌هایم را برای آن نقش گرفتم. برای نقش‌های دیگرم كاندید دریافت جایزه شدم ولی جایزه را برای آن نقش گرفتم. می‌توانیم بگوییم كه اصلاً جایزه معیار درستی نیست. فكر می‌كنم حرفی كه باران در ابتدا گفت خیلی درست است. یعنی بلیتت یك سالی می‌برد. در و تخته به هم جور می‌شود كه همین اتفاقی كه امسال برای نگار افتاد، بیفتد. یعنی نگار یك تئاتر داشت كه خوب بود و نگار در آن خوب دیده شد. البته نگار در همه‌ی كارهای تئاترش خوب بوده ولی تئاتر "17 دی كجا بودی؟" همزمان شد با اكران "تنها دو بار زندگی می‌كنیم"، همراه شد با جشنواره‌ی فجر و... و بلیت نگار امسال برد. نكته‌ی دیگر این است كه نگار خودش را در معرض این اتفاق قرار داده بود. نگار می‌توانست دو تا فیلم بد بازی كند یا در دو تا فیلم خوب بد بازی كند و اگر بد بازی كرده‌بود طبیعتاً بلیتش هم نمی‌برد. ولی امسال همه‌ی چیزها دست به دست هم داد تا سال، سال نگار جواهریان باشد. تئاتر خوب داشت، دو تا فیلم خوب داشت. یك فیلمش بعد از مدت‌ها اكران شد و نگار هم در این اتفاق سهم داشت. همه‌ی این عوامل دست به دست هم داد. برای خیلی از بازیگران دیگرمان هم این اتفاق می‌افتد. در كنارش خیلی از بازیگران دیگرمان هم هستند كه اتفاقاً دارند خوب بازی می‌كنند و فیلم‌های خوبی هم بازی می‌كنند ولی بلیتشان نمی‌برد و این اتفاق برایشان نمی‌افتد.

 

پس نتیجه این است كه از دید شما هم جشنواره شاخص درستی برای اینكه بگوییم بازیگری كه سیمرغ را دریافت می‌كند بازیگر خوبی هست، نیست؟

آهنگرانی: اصلاً شاخص درستی نیست چون همه‌ی ما می‌دانیم كه بخصوص در مورد جشنواره‌ی فجر روی هیچ چیزش نمی‌شود حساب كرد. به نظر من سیمرغی كه نگار گرفته ارزش نیست، ارزش این است كه نگار خیلی خوب بازی كرده. چون بخصوص جشنواره‌ی فجر امسال چیزی نیست كه بتوانیم رویش حساب كنیم. چیزی كه من روی آن حساب می‌كنم این است كه فیلم نگار را می‌بینم و می‌فهمم نگار در آن می‌درخشد. این می‌تواند شاخص باشد. قبل از اختتامیه‌ی جشنواره و قبل از اینكه نگار جایزه بگیرد وقتی فیلم "هیچ" در بخش مسابقه هم نبود همه‌ی منتقدان از نگار تعریف كردن. ولی جشنواره‌ی فجر از نظر من حتی شاخص معتبری هم نیست. فكر می‌كنم بقیه‌ی بچه‌ها هم روی جشنواره‌ی فجر اصلاً حساب نمی‌كنند.

كوثری: اصولاً جشنواره و جایزه گرفتن یك چیز نسبی است. چون یك هیئت داورانی می‌شینند تصمیم می‌گیرند و كافی است به جای یك نفر از آن پنج نفر یا هفت نفر، یك نفر دیگر باشد كه همان جایزه‌ای كه یك بازیگر می‌گیرد، نگیرد.

آهنگرانی: یعنی خیلی به مو بند است.

كوثری: جشنواره به دلیل نسبی بودنش می‌تواند پله باشه، می‌تواند پله نباشد. جایزه‌ی فجر را به همان اندازه، که بازیگران حرفه‌ای گرفته‌اند، نابازیگرانی هم گرفته اند كه برای اولین بار جلوی دوربین رفته‌اند. اما نكته‌ی مهم این است كه تو از این جایزه چطور استفاده كنی. این جایزه برای تو كجا قرار بگیرد. یعنی به قول پگاه تو با این شانسی كه خودت را در معرضش قرار دادی چه كار كنی. اما در عین حال یك بازی‌هایی مثل بازی نگار در "طلا و مس" دیده می‌شود كه خود نگار هم به دلیل نقدهایی كه نسبت به جشنواره‌ی فجر امسال بود نگران این ماجرا بود كه چرا امسال باید جایزه بگیرد و من به نگار گفتم بازی تو از آن بازی‌هاست كه انقدر بازی درست و خوبی است كه تو می‌توانی مطمئن باشی حتی اگر شرایط داوری تغییر كند هم تو جایزه را می‌گیری. می‌خواهم بگویم جایی این جایزه ارزش دارد و معتبر است كه بازی تو فراتر از این جایزه است. انقدر بازی درستی كردی كه جایزه كنارش می‌آید. یعنی جایزه اعتبارش را دادنش به تو بدست می‌آورد. من فكر می‌كنم واقعاً نگار در "طلا و مس" اینطوری بود.

جواهریان: من از بعد از جشنواره تا الآن حرف نزدم، شاید ترجیح می‌دادم الآن هم راجع به جایزه‌ی امسال حرف نزنم ولی حالا كه بحثمان كلی است می‌توانم یك چیزی بگویم. بحث امسال و جشنواره‌ی امسال بخصوص جدا هست. برای من به شخصه می‌دانید ماجرا مثل چه بود؟ مثالش یك آدمی است كه مریض است و عفونت در بدنش است. زمانی كه غذای خوشمزه بخورد مزه‌اش را نمی‌فهمد. به خاطر این روزها. به خاطر اینكه همه‌ی ما حال آن مریض را داریم. و به خاطر خیلی ماجراها که حال‌مان خوب نیست.

آهنگرانی: در راستای حرف نگار یك چیزی بگویم. من در زمان جشنواره‌ی فجر ایران نبودم. ولی نگار راست می‌گوید. كاملاً مثل این می‌ماند كه مادر آدم مرده باشد، بعد عروسی پسرخاله‌ی آدم باشد. بروی عروسی اما طبیعی است كه اصلاً به تو خوش نمی‌گذرد و حال بدی داری. حالا فكر كن تو فیلم خوب بازی كردی، خوب هم بازی كردی و می‌دانی كه قرار است جایزه بگیری ولی می‌بینی هیئت داوران كسانی هستن كه واقعاً تخصصی در حوزه‌ی سینما ندارند. این خیلی بد است. اگر سال قبل بود كه مثلاً هیئت داوران اهالی سینما بودند و پنج شش داور خوب داشتیم كه می‌توانستی جایزه را از دست آن‌ها بگیری آن حس، شاید تا حدودی تغییر می‌كرد. ولی بدی ماجرا این است كه تو در جشنواره‌ای جایزه گرفتی كه داورها كسانی بودند كه خودت می‌دانی. یك داور خوب هم كه در جشنواره‌ی امسال می‌توانست باشد قهر كرده و رفته بود. بعد هم اصلاً فكر كن جشن؟ جشنواره؟ در آن وضعیت بدی كه حال همه گرفته بود. اصلاً نمی‌دانی شركت بكنی، نكنی. بروی جایزه را بگیری، نگیری. هر كس دیگری بود جایزه را به نگار جواهریان می‌داد و جایزه‌ی امسال برای نگار بود ولی بدشانسی این بود كه داورها این‌ها بودند.
 
پاسخ این سؤال را می‌خواهم یك مقدار صریح‌تر به من بگویید كه چه چیزی شما را به عنوان یك بازیگر حرفه‌ای می‌كشاند در سالن سینما و در مقام یك مخاطب بازی یك آدم را می‌بینید و شما به آن بازیگر می‌گویید شاهكار است ولی هیچ كس نمی‌بینیدش. می‌خواهم آن عوامل را شناسایی كنیم و اینكه بالأخره این‌ها كجا دیده می‌شود؟

كوثری: ببینید تنها عامل موفق خواندن یك بازیگر سیمرغ نیست اما سیمرغ می‌تواند بخشی از آن باشد. یعنی این خیلی هیجان‌انگیز است كه تو یك سالی یك جایزه‌ای می‌گیری. همان سال یك فیلم خوب بازی می‌كنی كه خوب هم می‌فروشد، در خیابان هم از مردم ری‌اكشن خوب می‌گیری. از آن سو آن دسته از منتقدان هم كه تو قبولشان داری راجع به تو خوب می‌نویسند. یعنی می‌تواند مجموعه‌ای از همه‌ی این عوامل باشد. می‌خواهم بگویم سیمرغ خیلی عامل مهمی است اما از عوامل اصلی نیست. مثال حامد بهداد را می‌زنم. به نظر من حامد بازیگر موفقی است. چون از مردم ری‌اكشن مثبت می‌گیرد. از خود حامد نقل قول می‌كنم كه می‌گوید مهم نیست كه تو چند تا بازی خوب داشته باشی. ممكن است تو یك بازی خوب داشته باشی ولی مهم این است كه این نقطه‌ی اوجت كجاست. چقدر بالاست. یك نفر می‌تواند پنج تا بازی خوب داشته باشد ولی تو یك بازی خوب داشته‌باشی كه از همه‌ی آن پنج تا بالاتر باشد و به نظر من هم حرف درستی است. برای همین می‌گویم حامد سیمرغ نگرفته ولی بازیگر خوبی است. قطعاً اگر سیمرغ هم بگیرد به اعتبارش اضافه می‌شود.

آهنگرانی: و واقعاً بستگی به خود بازیگر دارد. یك بازیگر با سیمرغ می‌پرد و یك بازیگری می‌تواند قبل از سیمرغ پریده باشد و سیمرغ چیزی به آن اضافه كند. 

سقوط هم می‌كند؟

آهنگرانی: در زمینه‌ی بازیگری با سیمرغ سقوط نمی‌كند. ولی در مورد شغل‌های دیگر چرا. مثلاً من آدم‌هایی را سراغ دارم كه بعد از اینكه سیمرغ گرفتند دیگر كاری به آن‌ها پیشنهاد نشد یا بعد از اینكه رفت با مثلاً ایرج قادری كار كرد سالی 8 تا كار به او پیشنهاد دادند. 

از نظر شخصی و شخصیتی چطور؟ یعنی فكر كند رسیده به انتها و دیگر هیچ تلاشی نكند؟

آهنگرانی: خب آن كه بله، ممكن است این اتفاق بیفتد.

كوثری: اصلاً خطر جایزه همین است. خیلی‌ها هم این را می‌گویند كه تو لحظه‌ای دیگر بازیگر خوبی نیستی كه بروی جلوی دوربین و دیگر هیچ استرسی نداشته ‌باشی. یعنی كارمند بازیگری بشوی و سیمرغ می‌تواند این كار را با بازیگر بكند و این كار را می‌كند. یعنی تو دیگر فكر نمی‌كنی كه به خاطر یك نقش به تو جایزه دادند و دریافت سیمرغ اصلاً دلیل این نیست كه تو حتماً بازیگر خوبی هستی.

آهنگرانی: یك سری از بازیگرها هم نسبت به سیمرغ جشنواره‌ی فجر دچار توهم هستند. البته من فكر نمی‌كنم جمع ما و خیلی از بازیگران اینطوری باشند اما به هر حال یك سری از بازیگران نسبت به این جایزه متوهم هستند. یعنی فكر می‌كنند جشنواره فجر آن مدینه‌ی فاضله است در حالی كه جشنواره‌ی فجر اصلاً اتفاق عجیبی نیست. قطعاً جایزه تو را خوشحال می‌كند، پول می‌دهند، ماشین می‌دهند و... این‌ها برای همه جذاب است. و بعد همه‌ی اهالی سینما پایین نشستند و برایت دست می‌زنند ولی كافی است یك ذره فكر كنی و تاریخچه‌ی جشنواره‌ی فجر را مرور كنی و ببینی چه كسانی جایزه گرفتند و الآن نیستند. ولی می‌گویم نسبت به هر آدمی فرق می‌كند.

جواهریان: بله، ضمن این كه فكر می‌كنم نه تنها بهتر است، جشنواره‌ی فجر با تمام مشخصاتش مدینه‌ی فاضله نباشد، بلكه ایده‌آل این است كه هیچ جشنواره‌ای مدینه‌ی فاضله نباشد. چون اگر قرار بر این باشد، پس تو  روزی كه آن جایزه را از آن جشنواره بگیری دیگر همه چیز تمام می‌شود. بعدش را چه كار كنی؟!


  آهنگرانی: یك داستان جالبی در مورد وودی آلن وجود دارد. وقتی كه برای "آنی‌هال" جایزه‌ی بهترین كارگردانی را در اسكار گرفت در كافه‌اش داشت كلارینت می‌زد. یك نفر می‌آید و می‌گوید آقای آلن شما جایزه‌ی اسكار را گرفتید و الآن دارند اعلام می‌كنند. وودی آلن می‌گوید چه جالب و ساز زدنش را ادامه می‌دهد. اصلاً برایش مهم نیست كه شب اسكار است. حالا می‌گویم اسكار است و فرق دارد با ما كه یك سینمای كوچكی داریم و جشنواره‌ی فجری داریم. این هوش آن آدم را می‌رساند. انقدر بزرگ‌تر از اسكار است كه اصلاً اسكار برایش مهم نیست.

جواهریان: بله، آدم یاد دیالوگی می‌افتد که در همان فیلم وودی آلن از قول برادران مارکس می‌گوید: هرگز نمی‌خواهم عضو كلوپی باشم كه آدمی مثل من را به عضویت می‌پذیرد. 

می‌دانید من چرا اصرار دارم كه بگویم این رفرنس كجاست و چه مرجع معتبری وجود دارد كه بگوید یك بازیگر، بازیگر خوبی هست یا نیست؟ چون یك نكته‌ای وجود دارد كه عده‌ای معتقدند نسل جدید بازیگری ایران جزو كم‌دانش‌ترین‌ها هستند. البته من نمی‌خواهم این را بگویم كه نسل قدیم خیلی بامطالعه‌تر از این نسل بود اما حرف این است كه آن‌ها اگر دانش این كار را نداشتند اما یك چیز مكمل كارشان می‌شد و آن سخت‌كوشی بود. یعنی به بازیگری به عنوان حرفه‌ای نگاه می‌كردند كه تمام زندگی‌شان در آن خلاصه می‌شد. الآن هم كه پای صحبت‌هایشان بنشینید یك نظم و دیسیپلینی برای كارشان دارند كه ما در نسل جوان نمی‌بینیم. می‌خواهم بدانم از دید شما آیا یك سری قواعد، تكنیك، دانش و فن در بازیگری وجود دارد كه یك بازیگر با آگاهی و كسب این دانش و تمرین و ممارست نسبت به آن تكنیك‌ها و تسلطی كه پیدا می‌كند، می‌تواند بازیگر موفقی شود؟ یا معتقدید كه نه، این عوامل در جایی می‌تواند مؤثر باشد اما در یك جایی پرونده‌اش بسته می‌شود و آن شهود و درك حسی می‌تواند در بازیگری یك بازیگر دخیل شود و در جایی بازی خوبی داشته باشد و یا در یك جای دیگر بازی بدی داشته باشد. سؤال ما مشخصاً این است كه سواد ما نسبت به آن تكنیك و فن و دانش بازیگری و اتفاقات روزی كه در متد بازیگری دنیا تدریس و تجربه می‌شود و ورك‌شاپ‌های مختلفی كه در دنیا پیرامون آن‌ها برگزار می‌شود چقدر مؤثر است در اینكه یك بازیگر را از دید شما تبدیل به یك بازیگر موفق بكند و آن بازیگر شاهكار دیده شود. یا این را می‌توانیم كنار بگذاریم و بگوییم لزوماً این نیست.

آهنگرانی: من شخصاً بازیگری را دوست دارم كه سواد داشته باشد، فیلم ببیند، كتاب بخواند، نمایشنامه بخواند، تاریخ هنر بداند و.... اما واقعیت این است كه خیلی‌ها در سینمای ایران هستند كه تو وقتی با آن‌ها می‌نشینی نمی‌توانی چهار كلمه با آن‌ها حرف بزنی ولی بازیگران موفقی هستند. به نظر من معیار نیست ولی ترجیح می‌دهم كه بازیگرها اینگونه باشند و به این سمت بروند. 

فكر می‌كنی این سواد و دانش در بازیگری آن‌ها هم تأثیر دارد؟

آهنگرانی: قطعاً تأثیر دارد. مثلاً عزت‌الله انتظامی چرا ماندگار است؟ به خاطر اینكه عزت‌الله انتظامی باسواد است. كارش را می‌شناسد، موسیقی می‌شناسد، كتاب می‌خواند و.... وقتی با این آدم حرف می‌زنی همینطور از او چیزهای مختلف یاد می‌گیری.

كوثری: راجع به فن بازیگری نمی‌توانیم بگوییم كلاس بازیگری وجود دارد كه به تو فنونی یاد می‌دهد كه اگر همیشه از آن فنون استفاده كنی نقش‌هایت را می‌توانی خوب بازی كنی. كاری كه كلاس‌های بازیگری و ورك‌شاپ‌ها با تو می‌كنند این است كه روی بیان و بدنت كار می‌كنند و خلاقیتت را گسترش می‌دهند. یعنی زمینه‌ای را آماده می‌كنند كه تو اگر بلد باشی از بیان، بدنت و ذهنت كه آماده است درست استفاده كنی خیلی به تو كمك می‌كند برای اجرای هر نقشی ولی به نظر من برای اجرای هر نقش تو به همان اندازه نیاز به تمرین داری. یعنی انگار در فیلم بعدی كه بازی می‌كنی صفری و باید دوباره برای این نقش جدید تمرین‌های جدیدی را شروع كنی. به نظر من چیزی كه در بازیگری خیلی مهم است تمرین است. كتاب خواندن و فیلم دیدن و... بخشی از این تمرین هست. به نظر من مهم‌ترین چیز در هنر این است كه تو یك كتاب خوانده باشی ولی بلد باشی از آن استفاده كنی. بلد باشی آن را اجرا كنی و مهارت استفاده از دانشت را داشته‌باشی.

پس تو معتقدی كسی در حرفه‌ی شما موفق است كه بتواند حتی از آن اندك دانش خودش با مهارت استفاده كند و آن را به كار ببرد؟

آهنگرانی: همه‌ی این‌ها مهم است، همه‌ی این‌ها به تو دید می‌دهد، بینش می‌دهد ولی به نظر من چیزی كه در سینما از فیلم دیدن و كتاب خواندن و... مهم‌تر است و ما در كارگردان‌های بزرگ هم می‌بینیم تجربه‌ی زندگی كردن است. یعنی وقتی مهرجویی می‌رود بازار تجریش، در بازار تجریش چیزهایی گرفته كه اگر من بروم آنجا آن چیزها را نگرفتم. به همین دلیل است كه تو در فیلم‌های مهرجویی لحن می‌بینی، جزئیات می‌بینی، شخصیت‌های واقعی می‌بینی و از دیدنشان لذت می‌بری. مثلاً وقتی "مهمان مامان" را می‌بینی انقدر فضا درست است كه آن فضا با كتاب خواندن و كسب دانش بدست نمی‌آید. آن فضا با تجربه‌ی این بدست می‌آید كه تو در موقعیتی كه قرار می‌گیری درست ببینی. این همان چیزی است كه به نظر من خسرو شكیبایی هم داشته یعنی خسرو شكیبایی آدم‌ها را نگاه می‌كرد و به همین دلیل است كه جنس بازی‌اش با بقیه فرق می‌كند و تو از دیدن كارش لذت می‌بری. یا عباس كیارستمی برای چه شده عباس كیارستمی؟ برای اینكه از زاویه‌ای نگاه می‌كند كه هیچ كس از آن زاویه نگاه نمی‌كند و برای همین است كه در دنیا مورد توجه قرار می‌گیرد. آن چیزی كه در سینما مهم است این است كه تو درست ببینی و خروجی درست بدهی. كتاب خواندن خیلی مهم است، داستان خواندن مهم است، مكاشفه در شخصیت‌های داستان و در آوردن آن‌ها مهم است ولی مهم‌تر از همه‌ی این‌ها این است كه تو از همه چیز درست استفاده كنی.

جواهریان: یك نگاهی هم نسبت به بازیگری وجود دارد كه می‌گوید، بازیگری خوب است كه فكر نكند. اتفاقاً برعكس حرف شما. می‌گوید كه بازیگر نباید بخواند و نباید صاحب اندیشه باشد. این دسته از كارگردانان با بازیگر مثل یك آكسسوار رفتار می‌كنند. آكسسواری كه صاحب جان و روح است و می‌گویند حالا من شما را اینجا می‌گذارم و شما این را بگویید و این دیالوگ را به این شكلی كه من می‌گویم تكرار كنید و.... شاید بخشی از این تفكر، الآن در كارگردانان جوان به خاطر برداشت اشتباهی که از سینمای كیارستمی دارند، می‌آید. شاید این کارگردان‌ها یادشان می‌رود كه كیارستمی کارگردان فیلم "گزارش" هم هست. فقط شهره آغداشلو را در آن فیلم به یاد آورید. به نظر من شرط لازم و ضروری كه غیرقابل انكار است همین زندگی كردن است كه پگاه هم به آن اشاره كرد و هوش اینكه تو بتوانی از این زندگی كردن چند برابر همه استفاده كنی. یعنی اصلاً نمی‌شود این حرف را زد، که یك بازیگری كه تعداد زیادی كتاب خوانده، می‌تواند بازیگر خوبی باشد.


اما ما یك تفكر غلطی در كشورمان داریم كه البته بخشی از آن به تاریخ روشنفكری‌مان برمی‌گردد كه كسانی كه احساس می‌كنند اهل نظرند، اهل هنرند و خودشان را به عنوان روشنفكر خطاب می‌كنند و این تعریف را برای كار و حرفه‌ی خودشان دارند می‌گویند ما اصلاً كاری نداریم در جامعه چه اتفاقی دارد می‌افتد. ما قرار است در فضای بسته‌ی خودمان بنشینیم و به یك سری نظریه‌بافی و تئوری دادن بپردازیم. اما در جامعه یك چیز دیگری دارد اتفاق می‌افتد و وقتی این‌ها را كنار هم می‌گذاری می‌بینی كاملاً بی‌ربط به هم است. حالا ما می‌خواهیم بدانیم شما به عنوان بازیگر در حرفه‌ی خودتان چقدر این دو مقوله را از هم جدا می‌دانید. سؤالم این است كه چرا ما كتاب خواندن را، فیلم دیدن را و دانستن را تجربه‌ی جدای از زندگی كردن می‌دانیم؟

جواهریان: جدا نمی‌دانیم. می‌بریمش زیرمجموعه‌ی زندگی. همه‌ی این‌ها را ما داریم می‌بریم زیرمجموعه‌ی زندگی كردن. نمی‌شود یك نسخه‌ی كلی تجویز كرد.

آهنگرانی: اصلاً مگر همه‌ی كارگردان‌های موفق ما، برایشان یك لیستی نوشته بودند و گفته بودند اگر این كتاب‌ها را بخوانید كارگردان می‌شوید؟ راجع به بازیگری هم همین است. اصلاً نمی‌شود منكر شد كه كتاب خواندن تأثیر دارد چون بعد از یك مدت یك چیزهایی در آدم‌ها نهادینه می‌شود. به نظر من این چیزها نسخه ندارد و برای هر كسی فرق می‌كند. به یكی تجربه‌ی زندگی كردن می‌آموزد كه باید چه كار بكند، به یكی كتاب خواندن زیاد می‌آموزد، در یكی هم این اتفاقات به صورت ناخودآگاه بوجود می‌آید.


كوثری: نظر شخصی من این است كه تا وقتی مردم تو را در دسته‌ی جدا از خودشان قرار بدهند، حالا این دسته می‌تواند روشنفكر باشد یا هر دسته‌ی دیگری، اتفاقاً تو آن بخشت را كاملاً از دست می‌دهی. یعنی آن بخش تأثیرگذارت را از دست دادی. اگر دهه‌ی هفتاد روشنفكرها جماعت تأثیرگذار روی مردم می‌شوند دلیلش این است كه دارند اول صف با مردم راه می‌روند. فقط نظریه نمی‌دهند كه مردم اجرا كنند و یك بخشی از مردم هستند كه حرفه‌شان روشنفكری است.

جواهریان: یعنی از جامعه منتزع نیستند. كامل در آن هستند. به همین دلیل من از این بازیگران هم‌دوره‌ی خودم خوشم می‌آید. به دلیل این كه نسبت به جهان اطرافشان حساس هستند و این شرط لازم و ضروری است برای اینكه یك بازیگر موفق باشد. می‌توانم كتاب خواندن، فیلم دیدن و... را بگذارم زیرمجموعه‌ی این حساسیت نسبت به جهان اطراف. تو همه چیز را بگذار در آن. حساسیت نسبت به جهان اطراف این است كه تو بدانی دور و برت چه دارد می‌گذرد یعنی تو می‌توانی با خواندن، با دیدن، با رفتن به خیابان این حساسیت نسبت به جهان اطراف را به دست آوری.

كوثری: یك مقدار هم بی‌انصافی است كه نسل ما را به صورت كلی بی‌سواد خطاب كنید. در نسل ما آدم بی‌سواد هست، آدم باسواد هم هست. مثل همه‌ی دوره‌ها.

جواهریان: یک چیزی هست كه ما یك بار با گلشیفته داشتیم در موردش حرف می‌‌زدیم. بیاییم فقط راجع به بازیگرها نگوییم. اگر بخواهیم راجع به نسل ما حرف بزنیم ما هنوز به دنیا نیامده‌بودیم كه جنگ شروع شده‌بود، اولین خاطرات دوران كودكی‌مان بمباران‌ هاست. می‌خواهم بگویم اگر همه در آن سال‌ها چیزهایی از دست داده‌اند، ما هم کودکی‌مان را داده‌ایم.

آهنگرانی: من هم می‌خواستم همین را بگویم.

جواهریان: اگر این نسل چیزهایی دارد كه زننده است ببینیم برای چه زننده است. در اثر چه به این نقطه رسیده. سریع اسمش را بی‌حرمتی و بی‌سوادی و بی‌احترامی به بزرگترها نگذاریم و نگاه كنیم ببینیم از كجا به اینجا رسیده. ضمن اینکه جایگاه اجتماعی این نسل را فراموش نکنیم.

آهنگرانی: اصلاً به نظر من می‌خواهد این نسل را از بیخ و بن بزنند اما نسل ما به طور كلی و نه فقط نسل بازیگری‌مان، بسیار قابل تقدیر است. این همان نسلی است كه همه در خیابان می‌گفتند این‌ها بی‌هدف هستند، این‌ها قرار نیست كاری كنند و... اما این نسل كاری كرد كه تمام دنیا به این نقطه نگاه كرد و تمام دنیا این نسل را تقدیر كرد. نسل ما تجربه‌ی بزرگی را بدست آورد كه كدام نسل قبلی می‌توانست چنین كاری كند؟ اصلاً این نسل در كجای دنیا ـ حتی در دمكرات‌ترین كشور دنیا ـ می‌توانستند كاری كه نسل ما كرد را بكنند؟ من می‌خواهم بگویم كه نسل ما در هر زمینه‌ای قابل تقدیر است. به مشكلاتی كه داشتیم نگاه كنید. ما در چه سنی در ستاد آقای خاتمی بودیم؟ شما كجای دنیا می‌توانی پیدا كنی كه یك بچه‌ی 16 ساله تا این حد نسبت به اوضاع اطرافش حساسیت داشته باشد؟

حالا من می‌خواهم بدانم كه این نسل كه به قول تو قابل تحسین است و دارد معجزه می‌آفریند چرا در جاهای دیگر آن معجزات را می‌بینیم ولی در بازیگری نمی‌بینیم. یا من غلط فكر می‌كنم یا درست. مثلاً در حوزه‌های دیگر اگر مثال بزنیم می‌توانیم بگوییم كارگردانانمان می‌روند و در جهان مطرح می‌شوند، یا نمایشنامه‌ی نمایشنامه‌نویسانمان یك دفعه به ده زبان دنیا ترجمه می‌شود و.... چرا این جریان در بازیگری نیست؟

آهنگرانی: اتفاقاً من می‌گویم بازیگران نسل ما افتخاراتی كسب كردند كه به مراتب بیشتر از نسل قبل است. این همه جایزه‌ی جهانی و بین‌المللی مؤید این حرف من است 

من منظورم این بود كه افتخار سینمای ایران در جهان، در حوزه‌ی بازیگری شهره آغداشلو هست. در كارگردانی عباس كیارستمی هست. یك مقدار به كیفیت هم نگاه كنیم. چقدر شماها به عنوان نسل سوم بازیگری دغدغه‌ی این را دارید كه در بیست ـ سی سال بعد وقتی ما در همین جمع دور هم می‌نشینیم پنج تا امسال كیارستمی را در حوزه‌ی بازیگری در دنیا داشته‌ باشیم. این دغدغه چقدر دغدغه‌ی شماست؟

كوثری: ببینید ما خیلی از نقش‌های متفاوت كه جای كار دارند را به دلیل شرایط اجتماعی‌مان نمی‌توانیم بازی كنیم.


بچه‌ها این محدودیت‌ها در همه‌ی حوزه‌ها هست؟

آهنگرانی: نه، جنسش متفاوت است. چرا كارگردانان ما می‌توانند فیلم بسازند، بروند فیلمشان را در خارج نشان بدهند و برگردند. داریوش مهرجویی یا عباس كیارستمی اگر بروند خارج فیلم بسازند شاید نتوانند بدرخشند. تازه كیارستمی یك نگاه و اعتبار جهانی دارد. ولی راهی كه داشت باز می‌شد كه گلشیفته فراهانی تبدیل بشود به یك بازیگر بین‌المللی و دوباره برگردد ایران و خوب بازی كند و فیلم‌هایش برود خارج و در آن‌جا هم بیشتر دیده‌ شود آنچنان راهش را سد كردند كه گلشیفته فراهانی مجبور شد برود فاتحه‌ی اینكه بیاید در سینمای ایران دوباره نقش خوب بازی كند را بخواند. چون كارگردان و مثلاً كیارستمی نیست. بازیگر زن اگر برود خارج و یك نقش بازی كند دیگر نمی‌تواند برگردد. ولی ما مثلاً این همه نقاش داریم كه كارهایشان به خارج از ایران می‌رود و دوباره می‌توانند برگردند و كار كنند.


  پگاه صادقانه دلیلش را این می‌دانی؟

آهنگرانی: 80 درصدش این است.

جواهریان: بازیگری یك كار فردی نیست.  وقتی یك پروسه‌ی فردی نداری چقدر می‌توانی تصمیم بگیری. 

ولی در حرفه‌ی خودت كه می‌توانی مؤلف باشی. مقلد نباشی.

جواهریان: چرا می‌خواهیم اسم مقلد یا مؤلف را استفاده كنیم، وقتی که در مجموعه‌ای قرار می‌گیری كه خودش مؤلف دارد. 

مؤلف در یك زمینه‌ی دیگر دارد.

جواهریان: به هر حال یك فیلم هست كه یك مؤلف بالاسرش ایستاده.

خب یك زمانی هست كه یك نقشی را می‌نویسند و یك كارگردان می‌گوید بیا در همین چهارچوبی كه من می‌نویسم این را بازی كن. یك زمان دیگر نگاه كارگردان چیز دیگری است و دوربین را باز می‌كند و آن بازیگر است كه باید خلق كند.

كوثری: واقعیت این است كه آن نگاه تألیفی بازیگر در نگاه كارگردان حل می‌شود. یعنی نگاه كارگردان مقدم است به نگاه تو. 

یعنی چون نگاه كارگردان مقدم است به نگاه بازیگر به این دلیل است كه بازیگران در ایران دیده نمی‌شوند؟ در همه جای دنیا نگاه كارگردان به نگاه بازیگر مقدم است.

كوثری: اما تو به عنوان یك بازیگر ایرانی به هزار و یك دلیل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هیچ وقت در ویترینی قرار نمی‌گیری كه آنقدر بخواهی دیده شوی.


شاید این سؤالمان یك مقدار بی‌ربط باشد اما به نظر شما مثلاً محسن نامجو در حوزه‌ی موسیقی می‌تواند قابل مقایسه باشد با نسل جدید ما در بازیگری؟ هر دوی این‌ها در حوزه‌های خودشان نوعی ویرانگری دارند. البته قیاس من قیاس مع‌الفارق است ولی محسن نامجو یك دغدغه‌ای دارد و یك زمانی احساس می‌كند باید برود به آن سوی جهان و همه‌ی گذشته‌ی خودش را نابود كند و باز همه چیز را از صفر شروع كند. فكر می‌كنید شما اگر چنین تجربه‌ای را كسب كنید برای اینجا مؤثر است؟

جواهریان: اولاً حوزه موسیقی و سینما را در ایران نمی‌شود مقایسه کرد و بعد اگر نمی‌توانیم یك بحث‌هایی را منتشر كنیم چرا خودمان رویشان سرپوش می‌گذاریم؟ واقعیت این است كه گلی رفت که كار كند و رشد كند ولی در بازگشت و دوباره کار کردنش هزار اما و اگر وجود دارد. 

اما اگر گلی می‌رفت آنجا دوره‌ها و كارگاه‌های آموزشی جدید و مختلف را می‌دید و ارتباط خودش را با اتفاقات روز مربوط به هنر حفظ می‌كرد شاید می‌توانست برگردد.

آهنگرانی: این حرف راجع به گلی و محسن نامجو و... نیست ولی بیایید ما یك ذره هم از آن سو ببینیم. برویم دلیل اینكه چرا نرفتی ورك‌‌شاپ ببینی، چرا نرفتی فیلم ببینی، چرا نرفتی كتاب بخوانی را در آوریم. ببینیم چه شرایطی برای ما بوجود آوردند كه امثال محسن نامجو یا گلی در جامعه و زندگی خودشان یك چیزی بشوند. تنها كاری كه كردند این بود كه مدام سد ایجاد كردند و سد گذاشتند. نتیجه این شد كه محسن نامجویی كه برای خلق كردن متأثر بود از فضای اطرافش برود در یك فضای دیگر و نتواند آنطور كه باید هنرش را عرضه كند. آن چیزی محسن نامجو را محسن نامجو كرد كه در سه‌راه آذری زندگی می‌كرد و در مشكلات جامعه‌اش تنیده بود. یا همین گروه 127 كه بچه‌های راكر زیرزمینی هستند. می‌دانیم همه‌شان متأثر از فضای ایران بودند اما جامعه‌ی ما برایشان چه كار كرد؟ برای گلشیفته فراهانی كه بهترین بازیگر نسل ما بود ـ واقعاً بااستعدادترین بازیگر نسل ما بود ـ چه كار كردند؟ با استعداد این بچه چه كردند؟ تنها كاری كه با گلی كردند این بود كه نابودش كردند. گلی كه عاشق ایران است من در جشنواره‌ی برلین دیدم و حالش افتضاح بود. این آن كاری بود كه باید مملكت ما با استعدادش بكند؟ چرا ما همه چیز را گردن سواد بیندازیم؟ چرا بگوییم نسل ما بی‌سواد است و كتاب نمی‌خواند؟ جامعه چه چیز به ما داده؟ آن‌ها برای ما چه كار كردند؟ چرا ما داریم خودزنی می‌كنیم. به نظر من نسل ما بی‌نظیر است. نسل ما با این شرایط مزخرفی كه دارد بی‌نظیر است كه در این نقطه ایستاده. خودمان به خودمان نپریم. یك مقدار جریانات را از آن سو ببینیم. آن‌ها باید این شرایط را برای ما فراهم كنند. نباید با استعدادهایشان این كارها را بكنند. به نظر من این اتفاقاتی كه دارد برای بچه‌های بااستعدادمان می‌افتد وحشتناك است.

 

 

مصاحبه جدید با الهام حمیدی....

سال 1356 به دنیا آمدم. دو برادر كوچكتر از خودم دارم، لیسانس حسابداری دارم و كلاس‌های آزاد بازیگری را گذرانده‌ام، از سال 78 كار هنری را آغاز كردم. پدرم بازنشسته و مادرم خانه‌دار است. من در خانواده‌ای رشد یافتم كه مهر و محبت در آن موج می‌زد. روابط پدر و مادرم، خیلی دوستانه بود و آنها عاشقانه زندگی كردند و همیشه به ما آرامش انتقال دادند. خانواده‌ای كه همیشه نظم در آن حرف اول را می‌زد... به هر حال باید توجه كنیم كه در اكثر خانواده‌های ایرانی، وابستگی شدیدی بین اعضای آن است و همین مسئله باعث تفاوت خانواده‌های ایرانی نسبت به خانواده‌های غربی می‌شود. حس مهربانی، دوست داشتن و احترام به بزرگترها كه برای خیلی از ایرانی‌ها عرف است.

به مرحله سوم نرسیدم

هنوز به دوران سوم بازیگری‌ام نرسیدم. در دوره اول بازیگری به خاطر اینكه می‌خواستم حضورم را تثبیت كنم، سعی می‌كردم تجربه كسب كنم و در فیلم‌های تلویزیونی، سریال و سینما و در هر ژانری بازی كنم، اما خوشبختانه از همان ابتدا نقش‌های اصلی به من پیشنهاد شد. بعد از سریال «مسافری از هند»، الهام حمیدی تثبیت شدو من مرحله دوم بازیگری خود را آغاز كردم. همان طور كه می‌دانید «مسافری از هند» بسیار پر بیننده و به طبع، بازی من هم دیده شد. پس از این سریال در فیلم سینمایی

«خیلی دور خیلی نزدیك» ایفای نقش كردم كه هم در جشنواره فجر و هم در جشن خانه‌سینما كاندیدای جایزه شدم و فضای بسیار خوبی بود كه خودم را نشان دهم و البته جایزه جشن را گرفتم. در این مرحله معمولا سعی می‌‌كنم كه در پذیرش پیشنهادها كمی بیشتر دقت كنم...

رقـابـت

حس رقابت در هر كاری و هر شغلی وجود دارد، اما من چنین خصلتی نداشتم و در مقابل من هم كسی از بازیگران چنین برخوردی نداشت كه برای مثال زیر پایم را خالی كند. زمانی هم كه با بزرگان سینمای ایران همبازی بودم، آنان هم چنین برخوردی با من داشتند، مثل سریال «زیر تیغ»، من 7 ماه در آن مجموعه، نقش دختر پرستویی و معتمد آریا را بازی كردم و خیلی با آنان خو گرفتم... فضای دوستانه زیر تیغ، به شكلی بود كه زمان پایان فیلمبرداری همه ناراحت بودند.

درباره سریال یوسف(ع)

اولین بار كه وارد دكور عظیم سریال شدم، خیلی برایم خوشایند و جذاب بود! دكور سریال بسیار عظیم بود، همین طور نوع پوشش و گریم... چون من وسط كار به پروژه پیوستم از همان زمان برایم مشخص بود كه این سریال برای بیننده هم جذاب خواهم بود.

آن فضاهای بسته‌ای كه شما در سریال دیده‌اید، مثل كاخ، معبد و منزل زلیخا و... در یك سوله بود در فرهنگسرای خاوران. كه قسمت قسمت آن را ساخته بودند، در واقع همه قسمت‌های داخلی این سریال در آنجا تصویربرداری شد، اما خانه یوسف(ع) در همان شهركی بود كه بخش اصلی آن شهر را شما در سریال دیدید.

 البته دكور شهر اصلی و آن ساختمان‌های عظیم از بتن ساخته شده بود كه پشت آن چیزی نبود. یعنی در را باز می‌كردید، فضای خاصی نبود و این از هنر تصویربرداری مرحوم رسول احدی بود كه به واقع زیبا تصویربرداری می‌كرد، روحش شاد.

 داستان حضرت یوسف(ع) را همه می‌دانستند، اما ریز داستان را خیلی‌ها نمی‌دانستند. آن روزی كه به من پیشنهاد بازی در سریال را دادند و گفتند كه نقش همسر حضرت یوسف(ع) را بازی می‌كنی، خودم نمی‌دانستم كه حضرت یوسف زنی دیگر، غیر از زلیخا دارد!

 در یك سریال تاریخی دیگر هم به نام مختارنامه بازی كردم كه تصویربرداری آن تمام شد. در سریال تاریخی شهریار هم بازی كردم.

 «آسنات» زنی بود كه ارتباط قوی با خدا داشت و زمانی كه زلیخا همسر یوسف(ع) شد، گفت كه اگر خواست خدا باشد، من اطاعت می‌كنم. به همین خاطر در داستان نباید نقش یك زن حسود را بازی می‌كردم.

 گریم خانم كتایون ریاحی سه ساعت طول می‌كشید. من خودم هر روز ساعت 4 صبح بیدار می‌شدم و گریم من هم یك ساعت طول می‌كشید این برای ما مشكل بود. در این سریال دوست داشتم، همین نقش را بازی كنم.

 مصطفی زمانی بازیگر بسیار باهوش و بااستعدادی است، دیالوگ‌ها را به خوبی حفظ می‌كرد و این برای من جالب بود.

 جا دارد از آقای سلحشور و همه عوامل تشكر كنم كه این سریال چنین بازتابی پیدا كرده به خصوص برای نوشتن این مجموعه خیلی زحمت كشیدند.

عكس‌العمل مردم

من از عكسالعمل مردم همیشه لذت میبرم. مردم به بازیگران توجه زیادی نشان میدهند و این، از لطفشان است. البته بعضی مواقع هم هست كه مثلا در رستوران نشستهای و در حال غذا خوردن هستی و میبینی همه به شما توجه میكنند، شاید آن لحظه كمی اذیت شوی، اما این، از توجه و لطف مردم است كه همیشه از ما حمایت میكنند و با محبت رفتار میكنند. همین رفتارهای مردم مشخص میكند كه آنان مرا به عنوان یك بازیگر پذیرفتهاند كه اگر غیر از این باشد و شما رفتار خودخواهانهای از خودتان نشان بدهید، به طور اطمینان مردم شما را پس میزنند.

سینمای تجاری

دوست داشتم بازی در سینمای تجاری را تجربه كنم كه فكر كنم در «دلداده» این اتفاق افتاد، اما دوست دارم در فیلمهای تجاری هم بازی كنم. با این حال دلم میخواهد بدون حاشیه باشم.

راحت زندگی می‌كنم

من با نقش‌هایم خیلی راحت زندگی می‌كنم، یعنی سعی می‌كنم، تكنیك كاری‌ام طوری باشد كه مردم باور كنند. هیچ وقت سعی نكردم بازی كنم، بلكه با آن زندگی می‌‌كنم. اگر قرار است گریه كنم، واقعا باید گریه كنم یا خنده... برای مثال در سریال «زیر تیغ»، بیننده به واقع نقش مرا حس كرد. از خودم تعریف نمی‌كنم، اما خودتان دیدید كه در زیر تیغ چگونه نقش را باور كردم، یا در سریال یوسف پیامبر(ع). نقش «آسنات» ویژگی خاصی ندارد، اما سعی كردم دیالوگ‌هایم را به نوعی دیگر بیان كنم یا نوع برخوردم با «زلیخا». می‌خواهم بگویم در آن شرایط خودم را جای «آسنات» گذاشتم تا بیننده این نقش را باور كند.

محیـــا

فیلم «محیا» كه در جشنواره اكران شد، رسانه‌ها خیلی به آن پرداختند و خوب هم دیده شد. من برای آن نقش خیلی زحمت كشیدم، اما نمی‌دانم چرا دیده نشد و من جزو كاندیداها نبودم؟! افرادی كه در آن فضا (غسالخانه) كار می‌كنند، همه‌شان وجه اشتراكی دارند و آن هم آن بغض فروخورده‌شان است. وقتی كه با این افراد صحبت می‌كنی، خیلی از آنها از این موضوع رنج می‌برند كه جامعه آنان را به خوبی نمی‌پذیرد و این باعث آزار روحشان می‌شود، من سعی كردم این بغض را نشان بدهم و برای اینكه به این نقش نزدیك شوم، خیلی زحمت كشیدم، اما دیده نشد! زمانی كه كاندیداها را اعلام كردند من ناراحت شدم. هنوز هم به محیا فكر می‌كنم كه چرا حتی جزو كاندیداها انتخاب نشدم و به طور كلی توقعم زیاد بود.

تك مضراب

پوران درخشنده: مهربان

تهمینه میلانی: انرژی مثبت

فاطمه معتمدآریا: دوست داشتنی

نیكی كریمی: دلنشین

مهناز افشار: شیطون!

هدیه تهرانی: خاص

الهام حمیدی: نمیدانم

پرویز پرستویی: استاد

اكبر عبدی: بیرقیب در طنز

بهرام رادان: بازیگر بسیار خوب

محمدرضا گلزار: سوپراستار

پدر: فداكار

مادر: باارزشترین موجود زندگی

این مصاحبه: یك سال تاریخ مصرف دارد.

ستارهسـازی

به نظر من خانم نیكی كریمی و آقایان رضا گلزار و رادان جزو سوپراستارهای انگشت‌شمار سینمای ایران هستند. اما آنچه كه می‌خواهم بگویم، این است كه ما در ایران ستاره‌سازی را نمی‌دانیم! در واقع روش ستاره‌سازی‌مان اشتباه است، وگرنه بازیگران زیادی داریم كه مستعد سوپراستار شدن هستند، اما فضا و عرصه را برایشان باز نمی‌كنیم یا نمی‌گذاریم كه به این مرحله برسند. اگر عرصه را تنگ نكنند و سینما را به یك سری از بازیگران خاص محدود نكنند، شاید ستاره‌های بیشتری در هنر ایران ظهور كنند و دیده شوند... اما این روزها به یك شكلی همه چیز ثابت شده است.

ارتباط با مطبوعات

رابطه‌ام با مطبوعات بد نیست، اما بعضی‌ها ما را درك نمی‌كنند. برای مثال من حالا با شما گفتگو كرده‌ام، چند روز دیگر تماس می‌گیرند و تقاضای یك گفتگو دارند، من دیگر حرف تازه‌ای ندارم بزنم. پس باید مدتی زمان بگذرد. اما نباید از نقش حمایتی مطبوعات به راحتی بگذریم، چون سینما و تلویزیون و مطبوعات مانند یك چرخه هستند كه باید به هم مرتبط باشند، اما این را هم باید بگویم كه هستند! هستند نشریاتی كه گفتگوی 5 سال پیش شما را چاپ می‌كنند، شما تصور كنید كه عقاید 5 سال پیش‌تان با امروز تفاوت دارد! آن وقت آن نظراتتان را الان می‌خوانید چه ذهنیتی به شما دست می‌دهد؟! در صورتی كه شرایط انسان‌ها عوض می‌شود. از این رو سعی می‌كنم با یك سری از نشریات خاص گفتگو كنم. اگر احساس كنم كه حرف جدیدی برای گفتن دارم، حتما گفتگو می‌كنم. گرچه باید عنوان كنم یك سری از نشریات هستند با نام‌های مختلف كه بیشتر به مسائل ناچیز و كم‌اهمیت می‌پردازند و این روحیه شما را آزار می‌دهد.

لابـهلای كـلام

 گذشته‌ها كه گذشته، امامهم این است كه تو در آینده، شرایط گذشته را حفظ كنی و حتی بهتر شوی.

 معمولا در فیلم‌های جدی بازی كردم، اما دوست داشتم ژانر طنز را هم تجربه كنم و به همین خاطر در فیلم سینمایی دلداده بازی كردم، تازه در آن فیلم هم نقش جدی داشتم!

 ترجیح می‌دهم، در یك سریال تلویزیونی بازی كنم تا اینكه در كارهای سطح پایین سینمایی بازی كنم.

 منتقدان این نكته را مطرح می‌كنند كه چرا تنها در نقش‌های مثبت بازی می‌كنم، اما من معتقدم كه بازیگر بنا بر روحیات خود، نقش‌هایش را انتخاب می‌كند، مثلا من نقش‌های صددرصد منفی و منفور را دوست ندارم.

 من بیشتر نقش‌های خاكستری را دوست دارم، از طرفی نقش مطلق مثبت را هم دوست ندارم، با اینكه نظر منتقدان را قبول ندارم، اما به نظرشان احترام می‌گذارم.

 نقاشی را به شكل حرفه‌ای دنبال نمی‌كنم، اما خیلی خوب نقاشی می‌كشم. چرا كه دوست دارم به جز شغل اولم كه بازیگری است، حرفه دیگری هم داشته باشم، در واقع یك دل مشغولی دیگر داشته باشم.

 به بازی گوهر خیراندیش و فاطمه معتمدآریا علاقه فراوانی دارم، در دوران نوجوانی عاشق بازی او بودم و فیلم هنرپیشه با بازی او را چند بار دیدم.

 بازی در كنار بازیگران دیده شده و مطرح در بین مردم به شما كمی استرس وارد می‌كند. درست مثل بازی در زیر تیغ، اما اگر از این فرصت، خوب استفاده كنید، تجارب بسیار خوبی از این بزرگان به دست خواهید آورد.

 هر بازیگر دوست دارد كه همیشه نقش‌های خوبی ایفا كند، امیدوارم در سال 88 هم نقش‌های پیشنهادی باعث رشد در كار هنری‌ام شود.

 بازی با كارگردانان زن را بیشتر دوست دارم، مثل خانم میلانی كه یك سكانس كوتاه در فیلم وی بازی كردم و البته بگویم بازی در بچه‌های ابدی خانم پوران درخشنده...

 خیلی از منتقدان هم به من لطف داشتند و من به راحتی با آن كنار آمدم. شما هم همیشه نباید انتظار داشته باشید كه از شما تعریف و تمجید كنند، اما بعضی مواقع می‌بینید كه انتقادات به حق نیست و شما ناراحت می‌شوید.

 تاكنون به دنبال مدیر برنامه و مشاور نبودم، اما فكر می‌كنم خیلی خوب است كه این موضوع باب شود، چون به واقع بعضی زمان‌ها شما احتیاج به یك مشاور خوب دارید تا درست تصمیم بگیرید.

 در حال حاضر در مجموعه تاریخی «سرزمین كهن» به كارگردانی كمال تبریزی بازی می‌كنم كه فكر كنم، دو سالی، ساخت آن طول بكشد. در ضمن مشغول مطالعه دو، سه فیلمنامه هستم.

 

 

مصاحبه جدید با شبنم قلی خانی....

درباره پذیرفتن نقش خودتان در فیلم «خاطره» نادر طریقت بگویید؟

نقش یک معلم ساده ای داشتم که بسیار ساده بود و پیچ و خمی نداشت و دلیل من برای پذیرفتن این نقش، سوِژه بسیار جذاب کار بود و وقتی که سناریو را خواندم از آن خوشم آمد و با آن ارتباط برقرار کردم. چون تا به حال فیلم درباره کودک آزاری کم ساخته شده و من کمتر دیده بودم، احساس کردم کار موفقی است و بین این همه سوژه های طنز و تکراری، سوژه جدیدی بود و برای مخاطب طرح و پیامی در انتها داشت که موجب شد آن را قبول کنم.با این که اولین کار بلند آقای طریقت بود بسیار خوب و خوش ساخت است و بازی ها هم خوب شده و بازی خانم مهناز افشار بهتر. نکته قابل توجه و نقطه قوت این فیلم، همان متوجه نشدن و لو نرفتن پایان قصه ی خاطره است که در نهایت شوکی را به تماشاگر وارد می کند.

تا به حال کار کودک داشته اید؟

من دو سه تا کار کودک انجام دادم و یک فیلم کوتاهی که خودم ساختم که سوژه ای از کودک دارد و در جشنواره کودک همدان هم شرکت داشته و دیگر در فیلم های «یک الف ناقابل» و فیلم «جوجه اردک من» بازی داشتم.

در برنامه تلویزیونی «یک فیلم یک تجربه» شبکه 4 سیما، کارگردان مریم مقدس(ع) گفت خانم قلی خانی، برای ایفای نقش در این فیلم دو ماه در خانه بود و برای خرید های ساده هم بیرون نمی رفت و مادرشون این کارها را انحام می داد، آیا صحت داشت و شما دو ماه در خانه بودید؟

اونو ولش کن!!! (خنده) همین لحظه علی روئین تن (کارگردان زم هریر) هم که در سالن حضور دارد، میخندد و چیزهایی را می گوید!!

جشنواره فیلم فجر امسال را از نظر کیفی چگونه می بینید؟

در همین سالن مطبوعات برج میلاد، سه بار فیلم قطع شد و انگار مشکلش هنوز از لابراتوار حل نشده بود. فکر می کنم اصراری نیست که یک فیلم برای شرکت در جشنواره این طور برسد و از نظر من این توهین به مخاطبی است که در سالن نشسته و مردم بارها از سالن بیرون رفتند و فیلم را ما تا آخر نتوانستیم ببینیم و اعلام کردند که فیلم به خاطر مشکلی که در لابراتوار داشته ، قابل پخش نیست. فکر می کنم این طوری با این عجله هم عوامل فیلم ناراحت می شوند و هم کارگردان و بازیگران. به هر حال اگر قرار است فیلمی به جشنواره برسد بهتر آن است که شسته رفته باشد و فیلم با همه اصولش بدون عجله برسد.

و برگزاری جشنواره امسال در سالن میلاد چطور؟

فکر می کنم این سالن، برای اینکه هنرمندان و اعضای خانه سینما بیشتر می آیند و در ارتباط با مطبوعات هستند خیلی خوب است و اقدام جشنواره امسال را از این نظر پسندیدم. امسال یک مقدار حرفه ای تر از سال های گذشته برگزار شده است.

همانطور که می دانید، امسال خیلی از فیلم ها رفع توقیف شده و در جشنواره حضور دارند، فکر می کنید کدام فیلم ها در جشنواره شانس بیشتری برای کسب سیمرغ دارند؟

آن طور که شنیدم و خواندم امسال فیلم هایی که جزو فیلم های اول و دوم کارگردانان هست، فیلم های بهتری برای جایزه گرفتن از نظر کارگردانی و فیلم نامه و بازیگری هستن.

چقدر به سلیقه ای بودن انتخاب فیلم ها در بخش های گوناگون توسط داوران جشنواره، اعتقاد دارید؟

به هر حال همیشه داوری برای کار هنر مقداری با سلیقه آمیخته می شود. به خاطر اینکه ناخداگاه من از یک فیلم خوشم می آید و شما از فیلم دیگری! بنابراین حتی اگر بگوییم ما سلیقه های خود را هم کنار می گذاریم نمیشه گفت زیرا سلیقه ما نقش بسزایی دارد ولی خب امیدوارم امسال خیلی این سلیقه ها نقشی در انتخاب ها نداشته باشند.

شنیدم شبنم قلی خانی به خاطر فیلم سازی کم کار تر شده و خیلی از نقش ها را نپذیرفته، چرا؟

وقتی وارد کارگردانی می شوی هرچند هم که کار کوتاه باشد، یک مقداری به قول معروف خودش بیشتر از کارگردانی می فهمد و فیلم نامه های خوب و بد را از هم تشخیص می دهد و نا خداگاه این باعث می شود که سخت گیر تر شوم. البته خیلی وقت ها که کار ها را رد می کنم به خاطر اینکه دلم نمی خواهد نقش تکراری بازی کنم و بعد از پنجیمن خورشید در طول هفته ها، فیلمنامه های زیادی به من پیشنهاد شد و من احساس نکردم که قرار است من را یک پله یا قدم بالاتر ببرد و همین باعث شد که نقش ها را قبول نکنم.

(بعد از اکران فیلم زم هریر نظر او را در خصوص زم هریر می پرسم):

و در آخر اینکه، فیلم «زم هریر» را چطور دیدید؟

من به غیر از سکانس های جبهه و جنگ از فیلم خوشم آمد در کل فیلم بدی نبود.

 

 

بیوگرافی آناهیتا نعمتی....

در سال 1372 با نمایش تنبورنوازان (هادی مرزبان) بازی در تئاتر را آغاز کرد و در سال 1374 با بازی در مجموعه تلویزیونی دبیرستان خضراء (اکبر خواجویی) شناخته شد. او تا به امروز در مجموعه های بسیاری بازی کرده است.
آناهیتا همتی بازی در سینما را در سال 1375 و با فیلم به نمایش درنیامده افسانه پوپک طلایی (خسرو شجاعی) آغاز کرد و اولین فیلمی که از او بر پرده سینماها به نمایش درآمد در سال 1378 و با نام عشق کافی نیست (مهدی صباغزاده) بود.
آناهیتا همتی هیچگاه ندرخشید. هیچگاه آنطور که باید دیده نشد، اما حضور فعالش در تلویزیون و بازیهای روان و راحت او باعث شده تا همچنان پرکارترین بازیگر تلویزیونی باشد.

نام اصلی: آناهیتا

نام خانوادگی اصلی: همتی

سمت (در بخش های):  بازیگران

......................................  

تاریخ تولد: 1352

محل تولد: تهران

ملیت: ایران

......................................  

 مدرک تحصیلی: دیپلم 

بیوگرافی

در سال 1372 با نمایش تنبورنوازان (هادی مرزبان) بازی در تئاتر را آغاز کرد و در سال 1374 با بازی در مجموعه تلویزیونی دبیرستان خضراء (اکبر خواجویی) شناخته شد. او تا به امروز در مجموعه های بسیاری بازی کرده است.

آناهیتا همتی بازی در سینما را در سال 1375 و با فیلم به نمایش درنیامده افسانه پوپک طلایی (خسرو شجاعی) آغاز کرد و اولین فیلمی که از او بر پرده سینماها به نمایش درآمد در سال 1378 و با نام عشق کافی نیست (مهدی صباغزاده) بود.

آناهیتا همتی هیچگاه ندرخشید. هیچگاه آنطور که باید دیده نشد، اما حضور فعالش در تلویزیون و بازیهای روان و راحت او باعث شده تا همچنان پرکارترین بازیگر تلویزیونی باشد.

شاید بهترین و ماندگارترین حضورش در تلویویون مربوط به بازی مجموعه تلویزیونی کلانتر (محسن شامحمدی) و بخصوص خانه به دوش (رضا عطاران) باشد.

بخشی از فیلم شناسی:

1381  قلب های ناآرام ( مجید مظفری )  [بازیگر]

1379  دختری به نام تندر ( حمیدرضا آشتیانی پور )  [بازیگر]

1377  عشق کافی نیست ( مهدی صباغ زاده )  [بازیگر]

مصاحبه جدید با آناهیتا نعمتی....

*  شروع کار شما در سینما با فیلم “هیوا” مرحوم رسول ملاقلی‌پور بوده است. این می‌تواند آغاز خوب برای هر بازیگر باشد.

- آنا نعمتی: اولین کار من در سن ۱۸ سالگی بود. بعد از یک دوره دو ساله که کلاس‌های سمندریان را گذرانده بودم، بسیار علاقمند بودم که در شروع با یک فیلم خوب و کارگردان برجسته فعالیتم را آغاز کنم. وقتی برای این فیلم انتخاب شدم یک اتفاق خوب برای شروع کار من بود. به هر حال مرحوم رسول ملاقلی‌پور، بازیگران و عوامل حرفه‌ای در این فیلم حضور داشتند.

من در آن سال‌ها علاقمند بودم کار تصویری خود را با سینما شروع کنم. همان سال برای مجموعه تلویزیونی “روزهای زندگی” سیروس مقدم از من دعوت کردند. در این پروژه شاهین باباپور من را برای بازی به عوامل فیلم “هیوا” معرفی کردند که در این کار آتیلا پسیانی بازیگردان بودند و در همان ابتدا از من تست صدا گرفتند. به هر حال یکی از ویژگی‌های نقش من در فیلم “هیوا” تندگویی بود که خوشبختانه در تست صدا موفق شدم و برای حضور در این فیلم انتخاب شدم.

بعد از “هیوا” نگاهم به سینما و حضورم کمی جدی‌تر شد. پس از آن در فیلم “دلباخته” کاری از خسرو معصومی با آقای فریبرز عرب‌نیا بازی کردم که نقش یک دختر ترکمن را داشتم، این نقش هم برایم جذابیت‌های خاص خود را داشت. اولین نقش اول من در سینما به حضورم در همین فیلم برمی‌گردد. برای اینکه به نقش دختر ترکمن نزدیک شوم حدود شش ماه تمرین سوارکاری می‌رفتم. بعد از این فیلم بازی در “زندانی ۷۰۷″ به من پیشنهاد شد. همزمان با این فیلم حدود هفت فیلم به من در چهار روز پیشنهاد شد. در همین شرایط به دلیل حضور آقای علی نصیریان، تهیه‌کننده و موضوع که فیلمنامه دنبال می‌کرد، بازی در “زندانی ۷۰۷″ را قبول کردم.

* به هر حال در همان سال‌ها شما در مجموعه تلویزیونی “مسافر” سیروس مقدم حضور پیدا کردید که هنوز بعد از گذشت سال‌ها جز مجموعه‌های پرمخاطب تلویزیون محسوب می‌شد. این حضور به تثبیت جایگاه شما کمک کرد.

- با وجود اینکه تمام سال‌ها در سینما حضور داشتم و فقط در یک کار تلویزیونی بازی کردم، جالب است تمام مخاطبین چه در داخل و خارج از کشور مردم با دیدن من یاد “افسانه” سریال “مسافر” می‌افتند. “مسافر” جز مجموعه‌هایی بود که موج جدیدی در همان زمان در تلویزیون به وجود آورد. وقتی پخش این سریال به پایان رسید، پس از آن اکران فیلم‌های سینمایی‌ام آغاز شد. مثل “هیوا”‌ و “دلباخته”.

من بین فیلم “زندانی ۷۰۷″ ازدواج کردم. اما به نوعی در سینما این موضوع شایعه شده که من بعد از ازدواجم حضورم در سینما را آغاز کردم. در صورتی که من دو سال قبل “هیوا” در کلاس‌های سمندریان کارهای تئاتر انجام می‌دادم و هنوز ازدواج نکرده بودم.

* بعد از یک حضور پررنگ در سینما و تلویزیون، یکباره شما به مدت چند سال از بازی کناره گیری کردید.

- بعد از ازدواجم حتی قراردادی با آقای خسرو معصومی برای “پر پرواز” داشتم که قبول نکردم. با ازدواج و بچه‌دار شدن به طول کامل از سینما کناره گرفتم و کم کار شدم. حدود چهارسال کار نکردم. اما مجموعه “مسافر” و اکران عمومی سه فیلم که بعد از این مجموعه آغاز شد، خوشبختانه باعث شد، مخاطبین من را فراموش نکنند.

من هم در شرایطی بودم که از سینما دور نبودم. بیشتر دغدغه این را داشتم تا فرزندم به شرایطی برسد که بتوانم وی را برای حضور در فیلمی تنها بگذارم. البته در این چهار سال فضای سینما تغییر کرد و گروههای تازه وارد شده بودند. زمانی که تصمیم به شروع دوباره گرفتم برای دیده شدن و بازگشتم شاید انتخاب درستی را انجام ندادم.

به هرحال خیلی از دوستان معتقد بودند برای اینکه طلسم سکوت خود را بعد این چند سال بشکنی، بهتر است انتخابی انجام دهم که فقط خبر از بازگشت به عرصه سینما باشد و بعد در شرایط بهتر، انتخاب درست‌تری انجام دهم. من چند فیلم بازی کردم .البته سینما نسبت به چند سال گذشته تغییر کرده بود.

به هر حال من با “هیوا” و عوامل حرفه‌ای در این فیلم، کارم را در سینما آغاز کرده بودم. اما شرایط بعد از آن چهار سال کاملاً تغییر کرده بود و من نمی‌دانستم باید چه کاری انجام دهم. به همین دلیل در نقش‌هایی حضور پیدا کردم که فقط شکستن سکوت این چند سال باشد. اما حالا که ممکن است به آن نقش‌ها نگاه کنیم متوجه شویم که هیچ ویژگی‌ و یا جذابیتی برای مخاطب ندارند اما به نوعی برگشت من به سینما بود.

* فکر می‌کنم بعد از حضور در چند فیلم علیرغم سلیقه و نگاه شخصی شما، “پارک وی” فریدون جیرانی به نوعی انتخاب متفاوت بعد از این سال‌ها به شمار می‌رود.

- بله. در سال ۸۵ در فیلم “پارک وی” حضور پیدا کردم. احساس کردم این فیلم برایم یک شروع دوباره است و باید به نوعی از صفر شروع کنم. اما این بار قرار بود راهم را ادامه دهم. نگاهم به سینما به شکل دیگری بود و با خودم فکر کردم که بهتر است فقط جلوی پایم را نگاه نکنم و قدم‌های آینده را در مدنظر قرار دهم.

بعد این فیلم چند پیشنهاد داشتم، اما ترجیح دادم دیگر انتخاب‌هایی انجام دهم که با نگاه من به سینما منطبق باشد که بعد از مدتی حضور در “زن دوم” سیروس الوند را پذیرفتم که البته این فیلم هم جدا از حضور کارگردان به خاطر ترکیب حرفه‌ای و فیلمنامه بازی در آن پذیرفتم.

به عقیده من اگر شما هر نقشی در فیلم بازی می کنید می‌توانید بازخورد آن را از مردم و مخاطبین بگیرید و خوشحالم “زن دوم” تاثیر خوبی بر روی مردم گذاشت. بعد از این فیلم نقش دکتر فیلم “دعوت” حاتمی‌کیا را پذیرفتم که البته شخصاً مانند خیلی از بازیگران علاقمند بودم در فیلمی از این کارگردان حضور پیدا کنم. اما به هر حال در طی این چند سال برای بازگشتم به سینما ترجیح دادم هر انتخابی نداشته باشم و حدود یک سال کار مطالعاتی در این حوزه انجام دادم. فیلم می‌دیدم تا تجربیات خود را بیشتر کنم. سعی کردم با این شروع مجدد تفاوتی ایجاد کنم.

بعد از فیلم “دعوت” در فیلم “برخورد خیلی نزدیک” اسماعیل میهن دوست بازی کردم که نقش متفاوتی از “پارک وی” و “زن دوم” بود. فیلمنامه این فیلم را بسیار دوست داشتم. احساس می‌کردم فصل تازه‌ای در سینمای ایران بود. البته کارگردانی خوب میهن دوست از این فیلمنامه یک اثر خوب به تصویر کشید. به هر حال ایشان سال‌ها کار نقد و فیلمنامه‌نویسی در سینما انجام می‌دادند به شدت کارگردانی با حساسیت خاص خود بود. خیلی خوشحالم در این فیلم با لادن مستوفی همکاری داشتم و احساس می‌کنم پارتنر بسیار خوبی بود. انرژی خوبی با هم ایجاد کردیم.

* شما سال گذشته برای حضور در فیلم “آل” نامزد دریافت جایزه نقش اول زن شدید.

- بعد از “برخورد خیلی نزدیک” در فیلم “آل” بازی کردم. احساس می‌کنم برای این فیلم انرژی زیاد وعجیبی داشتم. انرژی که طی این سال‌ها نگه داشته بودم. به هر حال سال‌هایی را از دست داده بودم. بعد “هیوا” حضورم، موج خوبی در سینما ایجاد کرده بود اما دوری چند ساله‌ام و بازگشتم باعث شد حس کنم که این فضا فعلی با آن سا‌ل‌ها فرق می‌کند و برخلاف تصورم بود.احساس کردم شاید به زمین خوردم اما تنها کسی که می‌توانست به من کمک کند خودم بودم.

در فیلم “آل” با کمک بهرامیان که خیلی خوشحالم با ایشان کار کردم، به بازی متفاوتی رسیدم. حضور تمامی گروه در یک کشور دیگر باعث شد این زنجیره متصل شود. ما این فیلم را در کشوری ساختیم که هیچ استانداری برای سینما ندارد. برای تولید فیلم امکاناتی نداشت. ارمنستان به موسیقی بیشتر از هنرهای دیگر اهمیت می‌داد، اما واقعا ‌با کمک گروه تولید ما توانستیم یک کار ویژه و خاص انجام دهیم به لحاظ کارگردانی، فیلمبرداری و … من این فیلم را خیلی دوست دارم.

* در تمام این مدت که دوباره به سینما آمدید، بیشتر در نقش زن‌هایی بازی ‌کردید از طبقه بالای جامعه، روشنفکر و یا حتی به نوعی خیلی شیک.

- این بیشتر به پیشنهادهای من برمی‌گردد. بعد فیلم “پارک وی” و “زن دوم” چنین برداشتی درباره حضور من به وجود آمد. اما خودم هرگز چنین نگاهی را در سینما دنبال نمی‌کنم و همیشه دوست داشتم در نقش‌هایی متفاوت بازی کنم. من حتی خیلی از پیشنهادها را نپذیرفتم که این نگاه تثبیت نشود.

در شرایطی که سینمای ایران دارد، خیلی نمی‌توان صبر کرد تا منتظر فیلمی شد که کارگردان جسارت آن را داشته باشد تا بازیگر را در قالب دیگری نشان دهد. من خودم به همین دلیل ترجیح دادم چنین نقش‌هایی را کمتر بپذیرم.

سعی کردم در فیلم “آل” بازی متفاوتی ارائه کنم. این کاراکتر در فیلم بیشتر یک زن دو شخصیتی به لحاظ روان شناختی است. رئیس شرکت بودن و اغوا گر بودن را کمرنگ کردیم. در ۲۷ سالگی زن دکتر روانشناس در “پارک وی”‌را بازی کردم که زنی ۳۵ ساله است. در “زن دوم” و “آل” تلاش شد نسبت به سنم، بزرگتر نشان داده شوم.

* از عکس‌های فیلم “پرستوهای عاشق” فریال بهزاد و “پایان دوم” یعقوب غفاری مشخص است که تلاش کردید حضور متفاوتی از خود در سینما رقم بزنید.

- بله. برای فیلم “پرستوهای عاشق” من غلامرضا آزادی تهیه‌کننده و فیلمبردار را از سال‌ها قبل می‌شناختم وقتی ایشان به من پیشنهاد کردند پذیرفتم. زمانی که خانم بهزاد و انرژی و روحیه ایشان را دیدم در من حسی تازه ایجاد شد. در عین حال اولین کارگردان زن سینمای ایران بودند که با ایشان همکاری داشتم. فیلم یک کمدی فانتزی است. سعی کردم بعد “آل” این قالب را بشکنم. ایشان اجازه داد که نقش متفاوتی با انرژی که داشتم بازی کنم. در سن خودم این نقش جای کار داشت.

در این فیلم نقش یک خانم نویسنده را دارم که موضوعی را دنبال می‌کند که تا کنون خود تجربه نکرده است و همیشه درگیر آن است و به دنبال آن می‌رود…

پس از آن و انتشار اولین عکس‌های فیلم خانم بهزاد که چهره‌ای تازه از من نشان می‌داد، در همان زمان با پیشنهاد فیلم “پایان دوم” یعقوب غفاری روبرو شدم. در این فیلم نقش دختری را بازی کردم که ماشین باز است و نگاه سطحی از زندگی دارد که درگیر یک عشق معنوی می‌شود و تغیر می کند. این هم نوعی دیگر از نقش “نرگس” برخورد خیلی نزدیک و افسانه “پرستوهای عاشق” بود که باز تلاش کردم تفاوت داشته باشد.

به هر حال این نقش‌ها با من در یک سطح سنی قرار داشتند، اما تلاش کردم بالانس بازی واکنش‌ها و نوع بیان را تغییر دهم و کارگردان‌ها نیز به من کمک کردند. سعی کردم در تمرین‌ها خودم را از فضای کارهای قبلی جدا کنم تا به بازی جدیدی برسم. در سالی که گذشته فیلم‌هایی که کار کردم هر کدام وزنه‌ای بودند. هر کدام نقش‌ها من را ساخته است.

یک نفس تازه کشیدم و احساس کردم در یک میدان مسابقه قراردارم و تا جایی که می‌توانم باید خوب بدوم و سعی کنم جایی از نفس نیافتم. در این زمان با کارگردانانی کار کردم که فیلم اول و یا دوم آنها بود. این افراد به شدت انگیزه داشتند و روی من تاثیر عجیبی می‌گذاشتند. این فیلمسازان به شدت نوآوری ‌داشتند و خود را با شرایط سینمای روز دنیا منطبق می‌کردند. این شرایط من را هم تغییر می‌داد.

* یکی از فیلم‌هایی که امسال شما با آن در جشنواره فجر حضور دارید، “برف روی شیروانی داغ” محمد هادی کریمی است.

خوشبختانه بعد از این دو فیلم در “برف روی شیروانی داغ” محمدهادی کریمی در نقش یک زن منتقد ادبیات و شعر با قلم خوب دکتر کریمی بازی کردم برایم نقش متفاوتی بعد از آن دختر سرکش و امروزی در دو فیلم خانم بهزاد و غفاری بود. فیلمنامه “برف روی شیروانی داغ” بسیار سخت بود. فیلمی که در یک شب اتفاق می‌افتد. به هر حال فرصت کمی بود تا این که تمام شخصیت‌ها به یک مکانی وارد و خارج شوند و مخاطب معرفی خوبی از آنها در ذهن خود داشته باشد.

به ایشان تبریک می‌گویم. من به حضور در این فیلم افتخار می‌کنم. همه ما انرژی خوبی در این کار داشتیم که به خاطر امتیازهای کریمی بود. در حال حاضر تعدای از دوستان این فیلم را قبل از جشنواره دیده بودند و من با بازتاب خوبی روبر شدم.

این اتفاقات همه حساسیت‌ من را بیشتر می‌کرد تا انرژی بیشتری بگذارم. به همین دلیل بعد این فیلم قصد داشتم دوباره در نقش متفاوتی حضور پیدا کنم در فیلمی که کارگردان آن‌ در من ایجاد انگیزه کند. بعد “برف روی شیرانی داغ” به دلیل علاقه‌ای که به خانم میلانی و کارهای ایشان دارم، نقش کوتاهی را در فیلم “یکی از ما دو نفر” در خدمت ایشان بودم. در این فیلم یک مهندس معمار هستم.

* در فیلم “شش نفر زیر باران” علی عطشانی بازی متفاوتی ارائه کردید.

- بعد از “یکی از ما دو نفر” شش ماه سعی کردم تا کمی با دقت و وسواس نقش بعدی را انتخاب کنم. تا اینکه پیشنهاد بازی در فیلم “شش نفر زیر باران” علی عطشانی به من شد فیلمی که با این همه زحمت، تکنیک، شعور و کار گروهی حالا در بخش نوعی نگاه جشنواره حضور دارد.

ما در این فیلم با کار گروهی روبرو بودیم که کمتر در سینمای ایران شکل می‌گیرد همه با هم خوب بودند و به هم انرژی می‌دادند. این نقش مثل سیلی بود که در ابتدا شاید من را ترساند ولی احساس کردم می‌توانم تجربه‌ای تازه داشته باشم. وقتی فیلمنامه را خواندم، عطشانی به من گفت نقش شیرین در این فیلم برای من مهمترین نقش فیلمنامه است. وقتی این دیالوگ را شنیدم احساس کردم با کارگردانی طرف هستم که بعد “دموکراسی تو روز روشن” با آن همه حاشیه فیلم قصد دارد یک کار تازه‌ای بسازد و انگیزه و هیجان زیادی دارد و با قدرت می‌خواهد خود را ثابت کند.

در دو ماه فیلمبرداری این فیلم من زندگی کردم، یک لحظه حاضر نبودم سر صحنه نباشم. باورتان نمی‌شود تمام این مدت خواب نداشتم. تمام سکانس‌ها را من حفظ هستم. نوع کارگردانی، فیلمبرداری برای من تازه و جالب بود. بعد فیلم کریمی و “پایان دوم” چیزی که من را به شدت غمگین کرده است، نبود این فیلم در بخش مسابقه جشنواره است. تمام این مدت اعلام فیلم‌ها منتظر بودم . به عقیده من باید نگاه سیاست‌گذاران فرهنگ و هنر بچرخد و ببینند که چه نیرویی وارد سینما می‌شود و نباید بگذاریم این افراد بدون اینکه دیده شوند، بروند.

* از چه جهت به فیلم “شش نفر زیر باران” علاقمندید. قالب‌شکنی که ازپرسونای شما شده است یا فضای تکنیکال فیلم.

- بحث قالب‌ که ویژگی خاص خود را دارد. خیلی خوشحالم در این نقش بازی کردم. امیدوارم نتیجه خوبی داشته باشد و از نظر روحی من را ارضا کند چون خیلی فیلم و نقش شیرین را دوست دارم.

* در کارنامه کاری شما در کنار همکاری با مرحوم ملاقلی‌پور، بازی در فیلم “دعوت” حاتمی‌کیا دیده می‌شود. این نقش چه جایگاهی برای شما دارد؟

- این فیلم برای من خیلی مهم بود. وقتی در اولین جلسه با چیستا یثربی صحبت کردم یک ماه هر شب از ساعت پنج بعد از ظهر به بعد در بیمارستان میرزاکوچک خان جنگلی که مخصوص زنان و زایمان است با هماهنگی دکتر میترا لباس پرستاری می‌پوشیدم و با ایشان به بخش و یا اورژانس می‌رفتم، تا به این فضا نزدیک شوم. تجربه همکاری با آقای حاتمی‌کیا را دوست دارم. این هم یک تجربه برای من بود.

*کدامیک از نقش‌هایی که بازی کرده‌اید را بیشتر دوست دارید، برای آن تلاش بیشتری کردید و جایگاه مشخصی در کارنامه شما دارد؟

- “آل” را خیلی دوست دارم. به نقشم در”پارک وی” هم چون یک شروع مجدد برای من تلقی می‌شود، علاقمندم. “آل” با وجود کمیت دارای کیفیت بالایی بود. این نقش ویژگی خاص خود را داشت. در “برخورد خیلی نزدیک”، فلورانس‌های حسی و نقش را خیلی دوست داشتم.

بعد از فیلم “آل” نمی‌توانم بگویم “پایان دوم” را دوست ندارم. به نوعی دیوانه نقش سپیده در “برف روی شیروانی داغ” هستم. وقتی در این فیلم بازی می‌کردم بعد هر کات آقای کریمی، دیالوگ‌هایی را به متن اضافه می‌کردند واز من می‌خواستند دوباره این دیالوگ‌ها را بیان کنم. تمام فیلم سکانس- پلان بود. به نوعی این فیلم زندگی واقعی بود. اما شاید چون شما ندیدید این فیلم‌ها را درباره آن زیاد نمی‌توانم صحبت کنم. اما بعد این فیلم‌ها، نقش شیرین، “شش نفر زیر باران” را خیلی دوست دارم.

* خانم نعمتی بعد از تجربه موفق “مسافر” چرا دیگر به تلویزیون برنگشتید؟

- بعد سریال “مسافر” شاید من نباید کار دیگری می‌کردم. احساس می‌کنم بعد این مجموعه اگر من هر نقش دیگری بازی می‌کردم همه من را افسانه سریال مسافر می‌‌دیدند. تلویزیون قالب کار متفاوتی از سینما دارد. ممکن است اگر پیشنهاد خوبی داشته باشم به تلویزیون برگردم.

* سال‌های اخیر خیلی از بازیگران سینما به تئاتر رفتند و بر عکس، شما پیشنهاد کار در تئاتر داشته‌اید؟

- بله من چند پیشنهاد داشتم. آخرین آنها نمایشی از آقای حاتمی بود و پیشنهادهایی از چیستا یثربی هم داشتم. اما فکر می‌کنم ما به اندازه کافی بازیگر خوب و قدر تئاتر داریم و طی این سال‌ها که از تئاتر دور بودم، حالا دیدن یک نمایش برایم لذت بخش‌تر است.

من درباره خودم می‌گویم، یک بازیگر سینما نمی‌تواند جا پای یک بازیگر تئاتر بگذارد. بازیگر تئاتر ارزش خود را دارد، صحنه تئاتر و فضای آن مشخصات و مقدسات خاص خود را دارد. من هنوز جسارت نکردم روی سن بروم. شاید این جسارت ناشی از ترس من باشد که نمی‌توانم جای پای آنها بگذارم. شاید در سینما با تمرینات مختلف، انواع ورزش‌ها، کار روی بدن و بیان کار کردم تا به تفاوت در نقش‌های مختلف برسم ولی تئاتر این گونه نیست.

خانم فریال ثمر پیشنهاد بازی در یک نمایش به من کردند که خیلی خوب بود و قرار بود نقش مقابل من بهرام رادان باشد. وقتی با ایشان صبحت کردم معتقد بودم، از طرفی عاشق این هستم که در این نقش بازی کنم و از طرفی خیلی زود است که چنین تصمیمی بگیریم. بازیگران تئاتر به اندازه کافی برای هر نمایشی مخاطب را جذب می‌کنند و نیازی به بازیگر سینما برای جذب گیشه نیست. خیلی از بازیگران سینما ممکن است در فیلمی باعث فروش میلیاردی شوند اما در فیلم دیگری این گونه نباشد. این بحث همان جوهره کار است. نقطه عطفی که مخاطب با فیلم برقرار می‌کند.

* بازیگر به عقیده شما هیچ تاثیری بر گیشه ندارند.

- بازیگر اگر در یک فیلمنامه خوب با کارگردانی حرفه‌ای و ترکیب مناسبی قرار گیرد می‌تواند در جذب گیشه کمک کند. به هر حال فیلمنامه نقش بسیار مهمی دارد. هر فیلمی یک مجموعه است و باید بازیگر در جای درستی در یک فیلم قرار گیرد. اگر غیر از این باشد می‌تواند به فیلم ضربه بزند. البته این به هوش و جسارت یک کارگردان برمی‌گردد. یک سری فیلم‌ها همیشه در تاریخ سینما می‌ماند. مانند “شاید وقتی دیگر”، “هامون” و … این دلیل ماندگاری فیلمنامه بسیار خوب، کارگردانی حرفه‌ای، قرار گرفتن بازیگر در جای درست و … است. به هر حال در شرایط فعلی فیلم‌های زیادی در سینما تولید می‌شود اما کدام یک از آنها در ذهن مخاطب می‌ماند؟

* شما در “شش نفر زیر باران” در فیلمی بازی می‌کنید که حدود ۲۲ بازیگر در آن بازی می‌کنند فکر می‌کنید تمام بازیگران دراین پروژه در جای خود قرار دارند و دیده می‌شوند؟

- در این فیلم به من ثابت شد عطشانی به هیچ وجه درگیر اسم بازیگران نیست. از ابتدا شخصیت‌ها برای او مهم بود و اینکه چگونه معرفی درستی از آنها برای مخاطب صورت بگیرد.

“شش نفر زیر باران”، شش میلیون آدمی هستند که در این شهر کنار یکدیگر زندگی‌ می‌کنند. من مطمئنم فیلم خودش را ثابت می‌کند. قسمت‌هایی از آن را دیدم. تنها فیلمی بود که من هر روز که سر صحنه می‌رفتم سکانس‌های روز قبل را با موسیقی و صدا می‌دیدم. اینها یک عشق می‌خواهد یک انگیزه می‌خواهد.

این فریاد من است، درد و دلم نیست. سینمای ایران به دلیل تمدن و فرهنگی که دارد به خاطر حضور ۳۵۰۰ ساله آن از تمام فرهنگ‌ها غنی‌تر است. خیلی بزرگتر از این است که ما آنقدر به آن کوچک نگاه کنیم. ما نباید فقط ایران را با ۸۰ میلیون جمعیت ببینیم بلکه باید دنیا ایران را ببیند.

باید اجازه دهیم که این همه انرژی و نیرو بدرخشد. فیلم‌های ایرانی در کشورهای دنیا می‌درخشد اینها متعلق به کشور من است و فرهنگ و ریشه دارد. فکر می‌کنم که جدی تر نگاه کنیم. خواهش می‌کنم این انگیزه ها را جدی‌تر بگیرید و آنها را از بین نبریم. اینها بزرگمان می‌کنند، اینها لیاقتش را دارند.

در حال حاضر کسی راضی نمی‌شود در این سینما سرمایه گذاری کند. فروش‌ها در نوسان است. در همین شرایط یک فیلمساز جوان با هیچ، فیلمی می‌سازد که به جای اینکه به آنها توجه کنیم آن را کنار می‌‌گذاریم چرا که اسم و رسمی ندارد و بزرگ نیست. فکر نمی‌کنیم با این کار ما انگیزه، عشق و عرق به وطن را در او از بین می‌بریم و می‌کشیم.

در این ۱۲ سال اولین فیلمی که از من به جشنواره فجر رفت “هیوا” بود. در آن سال‌ها بازیگران نقش مکمل نامزد نمی‌شدند. بیشتر داوران معتقد بودند اگر این قانون نبود قطعاً ‌کار من دیده می‌شد. تا اینکه فیلم “آل” به جشنواره آمد که دستخوش یک سری حاشیه‌ها شد. بعضی‌ها تلاش می‌کنند و راه خود را ادامه می‌دهند.

ما چند بار می‌توانیم زمین بخوریم و بلند شویم. چقدر ممکن است یک کارگردان یا فیلمساز بی‌توجهی را نادیده بگیرد و چرا باید این کار را با این نسل جوان بکنیم. به من بازیگر یکی باید این چرا را جواب بدهد. من علاقمندم با یک کارگردان خوب کار کنم اما نباید حتماً این کارگردان از نسل من باشد نوعاً و اسماً. همین حالا کارگردان خوب وجود دارد. ما فیلمی از روی تدوین اولیه و از یک پرده برای بخش مسابقه جشنواره انتخاب می‌کنیم، اما چطورمی شود از فیلمی که ما هر شب سکانس‌های آماده آن را سر صحنه می‌دیدیم به این راحتی بگذرند و اگر قرار است به راحتی بگذریم که …

مخاطب ما بسیار باهوش شده است. کودک ما با کامپیوتر کار می‌کند. باید نسل جدید را دریابیم. باید آنها فرهنگ و کشور و جامعه خود را بشناسند و درس بگیرند از فیلم‌هایی که ساخته می‌شود. ما این نسل جدید را فراموش کردیم. آنها به راحتی سمت و راه دیگری هدایت می‌شوند.

در “پایان دوم” ما روز عشق را نشان می‌دهیم که در ایران پایه‌گذاری شده است آن وقت در خارج از کشور به نام خود به ثبت می‌رسانند. اینها چیزهایی است که باید به مخاطب ارائه شود. من امسال هفت فیلم باید در جشنواره داشته باشم. این سه فیلم مشخصاتی برای دیده شدن دارند. باید این گونه نگاه کنیم که حتماً قرار نیست فیلمی که در بخش مسابقه نیست فیلم خوبی نباشد. ما در فیلم‌ها بازی نمی‌کنیم تا در آرشیوخانه باشد برای مخاطب کار می‌کنیم. بازیگران در خیلی از فیلم‌ها دلی و به خاطر عشق بازی می‌کنند. من شخصاً‌ در چند فیلم کوتاه بازی کردم و چشمداشتی نداشتم. اگر قرار باشد کمکی کنم، چرا این کار را انجام ندهم. یک روز هم فیلمسازی به من اعتماد کرد و جلوی دوربین قرارم داد. باید دید را وسیع‌تر کنیم و بی‌واسطه ببینیم. بهتر است سلیقه‌ای نگاه نکنیم.

* در “شش نفر زیر باران” چقدر از خود به نقش اضافه کردید؟

- من یک کد از عطشانی گرفتم و روی آن مانور دادم. دختر کله شقی که ممکن است هر کاری بکند و هر لحظه‌‌ای ممکن است نتواند تصمیم بگیرد و قدم از قدم برنمی‌دارد. سعی کردم این کله شقی ملموس و باورپذیری را ارائه کنم که بی‌احساس نیست.

شخصیت شیرین و حامد نسل جدید جامعه ما هستند که شهامت و قدرت دارند. علی عطشانی دست من را باز گذاشت و به ایده‌های من گوش کرد. آنقدر باهوش بود و درگیری من را درک می‌کرد. با هم قبل از شروع هر سکانس صحبت می‌کردیم تا من آرامش بگیریم و ایده‌های هم را مرور می‌کردیم. به شدت ایشان همکاری می‌کردند و از ایده‌ها استقبال می‌کردند این موضوع انگیزه من را زیاد می‌کرد.حتی نوع راه رفتن این نقش مهم بود. سکانس کافه و فینال فیلم را خیلی دوست دارم که در بیمارستان است.

اولین روزی که قرار بود سر صحنه این فیلم حاضر شوم دلشوره عجیبی داشتم چون با نقشی روبرو بودم که جدا از من است و من مدام در حال اضطراب بودم. اما اولین سکانس من در این فیلم، سکانس پایان فیلم بود. آن روز من ۴۸ ساعت قبل نخوابیدم، استرس داشتم. اولین پلان فینال بود که برای هر اثری هم است. بدون اینکه شیرین و حامدی بشناسم در این پلان حضور پیدا کردم. اینها چیز ساده‌ای نیست. این یک کابوس بود. حتی می خواستم به آنها بگویم فینال را روز دیگری بگیرند. فینال “شش نفر زیر باران” دیالوگ ندارد و این حس در آوردنش خیلی سخت بود. عاشق این سکانس هستم. سکانس‌ جواهرفروشی را خیلی دوست دارم. من همزات‌پنداری عجیبی با این نقش پیدا کرده بودم.

* چه جایگاهی برای خود در آینده سینما ترسیم می‌کنید؟

- وقتی به این سینما فکر می‌کنیم، به نظر شما جایگاهی ممکن است برای عشق، تلاش و انرژی من وجود داشته باشد برای عرقی که من به مردم و وطنم دارم، اگر دست خودم بود می‌گفتم بله. چشم‌انداز دیگری برای خودم می‌دیدم.

* به آینده نسل جدید بازیگران سینمای ایران امیدوارید؟

من هم یک روز مثل آنها وارد سینما شدم. خانم سجادیه در “هیوا” به من خیلی چیزها یاد داد و از من حمایت کرد. هر روز ایشان با من صحبت می‌کرد. به هر حال کسی به من یاد داده است امیدوارم من هم بتوانم این تجربه را به آنهایی که جدید هستند و تازه به عرصه بازیگری آمده‌اند منتقل کنم.

گفتگو: بیتا موسوی

 

مصاحبه با آناهیتا نعمتی....

همراه با آناهیتا نعمتی بازیگر موفق سینمای ایران که به تازگی از سفر برگشته جهت آرامش و کمی تفریح به کوه های اطراف تهران می رویم تا نظر او را در مورد تفریح و کوهنوردی بیشتر بدانیم.

آیا کوهنوردی را دوست دارید و چه مواقعی به کوه می روید؟
بله کوهنوردی را دوست دارم چون ورزش خیلی خوبی هستش,معمولا وسط هفته را برای رفتن به کوه انتخاب می کنم.هیچ اتفاق خاصی وادارام به رفتن نمی کند,سکوتش را دوست دارم,این سکوت بزرگ و پرابهت حس هیجان انگیزی به من منتقل می کند.صدای باد,دیدن شهر از آن بالا و حضور تو وسط این جمعیت که به تو تاکید می کند چقدر کوچکی وسط شهر به این بزرگی.به نظرم این جا یک جوری به آسمان نزدیک می شوم.
آیا شب هم به کوه رفته اید و از منظره آن دیدن کرده اید؟

بله,شب های کوه را دوست دارم,به نظرم چراغ های خانه ها,که از ارتفاعات پیداست در شب همان ستارگان زمین هستند.یک سری ستاره ها دیده می شوند,یک سری چشمک می زنند,یک سری دورند,یک سری ستاره هم که در آسمان داری و تو بین این همه ستاره معلقی.
بیشتر با چه کسی کوهنوردی می کنید؟

با شخص خاصی به کوه نمی روم(با خنده).برخی مواقع با دوستانم کمپ می زنیم و برخی مواقع با دخترخاله ام به کوه می روم.بعضی وفت ها که دلم می گیرد تنهایی به کوه می روم و خیلی وقت ها در تنهایی خودم گریه می کنم ولی همین کوهنوردی به من خیلی آرامش می دهد.

                             

                                

 

مصاحبه جدید با نیوشا ضییغمی....

      

نیوشا ضیغمی هستم متولد ۱۳۵۹ بیمارستان ایرانمهر تهران،دیپلم معماری دارم ولی چون در دانشگاه سراسری روانشناسی کودک قبول شدم ترجیح دادم در این رشته ادامه تحصیل بدهم ولی در این مدت ذره ای از علاقه من به هنر مخصوصآ بازیگری کم نشد و همز زمان با تحصیل در این رشته دوره های کوتاه مدت کارگردانی و بازیگری کانون سینماگران جوان گذراندم و بلافاصله بعد از پایان این دوره های آموزشی فعالیت هنری خودم رو آغاز کردم …

در چند فیلم به ایفای نقش پرداختید؟

اولین کارم برمیگرده به سال پیش که در سریال “در چشم باد”به کارگردانی آقای جعفری جوزانی حضور داشتم و به این کار افتخار میکنم و معتقدم در این فیلم توانستم به اندازه ۱۰۰ تا فیلم سینمایی تجربه کسب کنم،فیلم های دیگری که من در آنها بازی کردم عبارتند از:تردست؛مواجهه،شوریده،گناه من،اخراجی ها،حس پنهان،پارک وی،قرنطینه،تلافی

شما با فیلم اخراجی ها چهره شدید،یک مقدار در مورد این فیلم و چگونگی همکاری با این گروه توضیح بدید.

برای این کار آقای شریفی نیا با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند تا در این فیلم بازی کنم،من بعداز ملاقات با آقای کاسه ساز و ده نمکی و خواندن فیلم نامه تصمیم گرفتم در این کار به ایفای نقش بپردازم.یکی از مهمترین دلایل پذیرفتن این نقش این بود که من پس از مطالعه فیلم نامه متوجه شدم که فیلم قرار هست نگاهی نو به جنگ داشته باشد و این برای من جذاب بود.عامل دیگر حضور هنرمندان باسابقه و خوب کشور در این کار بود که کار کردن با هر کدام از این عزیزان برای من یک افتخار محسوب می شود و از این بابت بسیار مایل بودم که در کار حضور داشته باشم.و عامل آخر هم این بود که پس از مطالعه فیلم نامه در یافتم که فیلم مخاطب عام دارد و با همه اقشار مردم در ارتباط هست

بعضی ها میگفتند که” اخراجی ها” چیزی شبیه به “لیلی با من است” هست در صورتی که شما می گویید طرح فیلم نو بود

لیلی با من است داستان یک نفر بود که نمیخواسته به جبهه بره ولی به جبهه رفت و در اونجا متحول شد،فردی که زیاد از فرهنگ جبهه دور نبود…اما اخراجی ها ما با یکسری آدم طرف هستیم که وقتی به جبهه می روند با فضای اونجا تضاد های فرهنگی زیادی دارند.

کار با مسعود ده نمکی به لحاظ حاشیه هایی که داشت ریسک بود،چی شد که شما با این همه حاشیه حاضر شدید با او همکاری کنید؟

من مسعود ده نمکی رو با “کدام استقلال،کدام پیروزی” و “فقر و فحشا” و فیلم نامه “اخراجی ها” به عنوان یک فیلم سازمیشناختم و اصلآ به سابقه سیاسی او توجه نداشتم و چیزی که برام مهم بود نگاه بی پروای او به مسائل بود…و در کل باید بگم هر آدمی در بعضی از مسائل استعداد دارد و در بعضی مسائل بی استعداد است…من هم در مقوله سیاست کاملآ بی استعدادم

با حواشی فیلم چگونه برخورد کردید؟

به نظر من وقتی یک فیلمی خوب باشه خودش جواب منتقدان وحاشیه سازان رو میده…من هم سعی کردم نقشم رو به نحو احسن بازی کنم تا جواب این حواشی داده بشه

در اخراجی های ۲ هم حضور دارید؟

بله با من تماس گرفته شده و عنوان شده که بنده در این فیلم حضور دارم،البته فعلآ فیلم نامه در حال بازنویسی هست

بریم سراغ فیلم “پارک وی” فیلمی که بعضی ها رو وسط فیلم مجبور کرد سینما رو ترک کنند،نظرتون در مورد نقشتون در این فیلم رو بفرمایید.

من به هیچ عنوان منکر سینمای آقای جیرانی نمی شوم ولی من اصلآ از بازی در این فیلم راضی نیستم،این نقش برای من از ابتدا نقش تعریف شده بود که فراز و فرود و یک پیچیدگی خاص داشت ولی نمی دونم چرا در تدوین اصلآ به کلی ماهیت نقش گرفته شد و به یک چیز بی روح تبدیل شد.

اما توفیق اجباری،فیلمی که به ظاهر “باران کوثری”نقش اول رو ایفا میکرد ولی در عمل نقش شما پررنگ تر بود.

ما در این فیلم تمام هدفمون خوب شدن فیلم بود و اصلآ این که کی نقش اول بود مطرح نبود…ما حتی روی دیالگو ها هم بحث و تبادل نظر می کردیم تا به یک نقطه خوب وقابل قبول برسیم تا مجموعه کار خوب از آب در بیاد.

شما ۳ تجربه طنز داشتید،آیا ماشاهد کارهای طنز بعدی شما هم خواهیم بود یا تصمیم دارید دیگه وارد این حطیه نشوید؟

من کار خودم رو در کارهای طنزی که انجام دادم مثبت ارزیابی می کنم و در کل بازیگری هستم که دوست داریم همه ژانرهای رو تجربه کنم و دوست ندارم خودم رو محدود به یک موضوع خاص کنم کما اینکه به طنز همچنان علاقه دارم و اگر پیشنهاد خوبی بهم بشه با کمال میل آن را قبول می کنم

نظرتون رو در مورد تلافی که در آن برای اولین بار نقش اول رو بازی کردید بفرمایید

تلافی فیلمی بود که یک زوجی را نشان میدهد که یک سری مشکل دارند که واقآ اسم آنها رو نمیشه مشکل گذاشت و یک نگاه عمیق میتونن اون مشکل رو حل کنند و این یکی از مشکلات جامعه ماست که یک سری آدم هستند که سال ها با هم بازی می کنند ولی از کوچکترین خواسته های هم آگاه نیستند و به نظر در مجموع تلافی فیلم خوبی است و تا اینجا هم عکس العمل مردم نسبت بهش خوب بوده و در شرایطی اکران فیلم با اکران فیلمی مثل “دایره زنگی” یا مجنون لیلی” با خیل عظیمی از بازیگران که هرکدامشان میتوانند به تنهایی مردم رو به سینما بکشانند هم زمان شده است فروش خوبی داشته است.

تعریف نیوشا ضیغمی از سوپر استار چیست و آیا به نظر خودش الان ستاره است؟

سوپر استار یعنی کسی که در همه جای دنیا همه او را می شناسند و به خاطر او به سینما می روند که ما در ایران یه همچین چیزی نداریم…در مورد خودم هم باید بگم که فعلآ برای خودم هم مجهول و گنگه این موضوع و باید ببنیم عکس العمل مردم در مقابل دو فیلم “تلافی” و “قرنطینه” که من در این دو فیلم نقش اول رو دارم چیست و آیا به خاطر نیوشا ضیغمی سینما می روند یانه،شاید بعد از پایان اکران این دوفیلم و پیشنهاد های کاری بعدی بتونم بهتر جواب این سوال رو بدم

خیلی ها بر این عقیده هستند که شما یک هدیه تهرانی جدید در سینمای ما هستید،نظر خودتون چیست؟

هدیه تهرانی کسی است که یک بخشی از سینمای بعد از انقلاب ما بهش مدیون هست چرا که وقتی او وارد این عرصه شد مردم به خاطر او بلیط میخریدند و به سینما می رفتند،اتفاقی که برای کمتر کسی در سینمای ما افتاده است…به نظرم هدیه تهرانی یک وزنه قوی و مستحکم در سینمای ماست و به این زودی ها کسی مثل او به سینما معرفی نمی شود گرچه برای من باعث افتخار هست که با او مقایسه میشوم و باعث خوشحالی من خواهد بود اگر روزی به جایگاهی مانند جایگاه او در سینما برسم

به نظرتون زیبایی چهره در کار یک بازیگر چقدر تاثیر گذار هست؟

به نظر چیزی که از زیبایی کلیشه ای و یونانی مهمتر هست جذابیت یک بازیگر هست،خیلی ها هستند که زیبا هستند ولی وقتی در روی پرده سینما دیده می شوند هیچ جذابیتی برای بیننده ندارند

به نظرتون روزی میرسه که سینمای سطحی و معناگرا در ایران باهم ادغام بشود و فیلمی مرکب از این دو ساخته بشود؟

این اتفاق در گذشته در فیلم “قیصر”یا”داش آکل” افتاد که هم مردم و هم منتقدان رو از خودش راضی کرد پس به نظرم این اتفاق دور از دسترس نیست و فقط باید کمی فرهنگ سازی کنیم

این روزها بحث دستمزد ۷۰ میلیونی آقای گلزار بسیار داغ هست،نظر شما در مورد بالا رفتن دستمزد بازیگر ها چیست؟

ببینید ما فقط یک بازیگر داریم که قدرت این رو دارد که ببیننده رو وادار به آمدن به سینما کند آن هم محمد رضا گلزار هست و به نظر چنین شخصی حق دارد که دستمزد بالا هم بگیرد چون به هرحال به چرخه اقتصاد سینما کمک بزرگی می کند

نظرتون رو درمورد اسامی زیر بفرمایید؟

مسعود ده نمکی؟

فیلم سازی با نگاهی عمیق و بی پروا

حبیب الله کاسه ساز؟

تهیه کننده بسیار خوب و خوش حساب

هنگامه قاضیانی؟

واقعا به عقیده من مستحق گرفتن جایزه امسال بود ولی متاسفانه یک عده در جشنواره امسال به او کم لطفی کردند که این کم لطفی از این ناشی می شد که آنها ایشون رو نمی شناختند و با روی پرده نقره ای آشنا نبودند ولی من که او را از روی صحنه تاتر می شناسم اعتقاد دارم که استحقاق گرفتن جایزه راداشت

امین حیایی؟

بازیگری که در همه ژانرها موفق بوده و واقعا دارای استعداد زیاد بازیگری است و به نظرم در این سالها به او کم لطفی شده بود و باید زود تر از این ها این جایزه نصیب او میشد

گلشیفته فراهانی؟

غنیمت سینمای ایران

باران کوثری؟

دوستی با معرفت و بازیگری عالی

شریفی نیا؟

آچار فرانسه سینمای ایران

و حرف آخر؟

راه رسیدن،تلاش واراده ایست استوار پس بخواهیم تا برسیم

 

 

 

 

بیوگرافی و مصاحبه با افسانه پاکرو....

افسانه پاکرو (زاده ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ تهران) بازیگر ایرانی است. حرفه بازیگری را با فیلم محکومین بهشت آغاز كرد. افسانه پاکرو فارغ‌التحصیل رشته نقاشی است.


تحصیل در دبستان در چند نمایشنامه ایفای نقش کرده بود که در یکی از ان نمایشنامه‌ها نقش یک قورباغه را بازی کرده است . پس از ان دوره اصلا به بازیگری فکر نکرده است . بعد از راهنمایی به هنرستان رفته و در انجا رشته گرافیک را انتخاب کرده و در ادامه هم رشته گرافیک را تا مقطع کارشناسی خوانده است .


وی با فیلم سینمایی محکومین بهشت که در اسفند ماه سال
۱۳۸۵ اکران شد به اهالی سینما معرفی شد. البته بازیگری را از کلاس‌های استاد سمندریان فرا گرفته است.

فیلم شناخت:

* (1389) در مسیر زاینده‌رود ، حسن فتحی (سریال)
    * (۱۳۸۸) شیر و عسل ، آرش معیریان
    * (۱۳۸۸) زندگی شیرین ، قدرت الله صلح میرزایی
    * (۱۳۸۵) محاکمه ، ایرج قادری
    * (۱۳۸۴) رویای خیس ، پوران درخشنده
    * (
۱۳۸۴) رسم عاشقی
    * (۱۳۸۴) پیدا و پنهان
    * (۱۳۸۴) محکومین بهشت ، حجت الله سیفی


افسانه پاکرو بازیگر جوان سینما و تلویزیون ایران همانند دیگر بازیگران کشور در زمان مشخص با خدای خود عبادت می کند و از دید او همین عبادات باعث موفقیت وی شده است.


پاکرو در این مورد می گوید:من همشه سعی کرده ام نماز اول وقت را بخونم چون آرامش خاصی را به من می دهد و پس از آن متوجه شده ام که تمرکز بهتری دارم,از این رو توصیه می کنم که برای آرامش و عبادت با خدا نماز را اول وقت بخوانیم.


افسانه پاکرو که تابستان امسال در سریال مناسبتی ماه مبارک رمضان با نام در مسیر زاینده رود حضور داشت,در مورد این سوال که آیا سال آینده هم در سریال های ماه رمضان حضور دارد پاسخ داد:من خیلی دوست دارم که سریال با حال و هوای ماه رمضان متناسب باشد اما در مسیر زاینده رود کمی متفاوت بود,اگر سال آینده سریالی که متناسب با ماه مبارک رمضان ساخته شود و به من پیشنهاد بدهند حتما بازی خواهم کرد.