بیوگرافی سحر قریشی....


سحر قریشی متولد 1366 است و تنها عضو متاهل بین بازیگران جوان دلنوازان به حساب می آید. همسر او مهران اخوان ذاکری است و 25 سال سن دارد . زندگی مشترک آنها چند سالی است که آغاز شده و روز های خوبی را با هم پشت سر میگذارند . سحر قریشی تنها یک برادر دارد و رنگ های مورد علاقه اش مشکی ، آبی و قرمز است . سحر قریشی دوست دارد هر چه زود تر به اوج برسد و این آینده را برای خود پیش بینی میکند . برای قریشی نوع پوشش و لباس خیلی اهمیت دارد . او حسین سهیلی زاده را مانند پدرش دوست دارد.


سحر قريشي در گفت‌وگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس درباره نحوه ورودش به تلويزيون گفت: من كار اولم در زمينه بازيگري فيلم سينمايي «لج و لجبازي» به تهيه كنندگي آقاي زبر دست بود. در مراحل پاياني اين كار بودم كه از طريق آقاي خيرابي به آقاي سهيلي‌زاده معرفي شدم. آقاي سهيلي زاده از من دعوت كرد تا براي نقش يلدا كه حدود 350 نفر كانديد داشت، تست بدهم و خوشبختانه پس از تست مورد قبول واقع شده و براي بازي در اين نقش آمدم.


وي با بيان اينكه بازيگران در كار روتين تلويزيوني بيشتر ديده مي‌شوند، درباره بازتاب سريال «دلنوازان» اظهار داشت: استقبال مردم از اين سريال خيلي خوب است و مردم در كوچه و خيابان مرا مي‌شناسند و مورد محبتشان قرار گرفته‌ام. البته در اين كار استرس هم داشته‌ام، چون در كنار پيشكسوتان بزرگي ايفاي نقش مي‌كردم و كار اولم بود.


وي افزود: من براي بازي در چنين سريال پر قسمتي تجربه چنداني نداشتم. ضمن اينكه نقشم هم پررنگ بود اما آقاي سهيلي‌زاده با من همراهي كرد و كمك‌هاي او مرا به اينجا رساند.


وي درباره انتخاب بازيگران و اينكه آيا دوست داشته به جاي بازيگر ديگري در اين سريال ايفاي نقش كند؟ پاسخ داد: من در جايگاهي نيستم كه بخواهم در اين باره صحبت كنم ولي به نظرم انتخاب بازيگران خوب است. روزي كه من براي تست آمدم فقط براي نقش يلدا آمدم و امروز هم فكر مي‌كنم هركدام از بچه‌ها به بهترين شكل در جاي خود قرار گرفته‌اند.


قريشي درباره نقش يلدا نيز عنوان داشت: به نظر من تمام گيرايي داستان در اين است كه پيش زمينه‌اي از زندگي يلدا وجود نداشته باشد. يلدا خودش پر از نگراني و معماست و همين است كه اين جذابيت را براي اين نقش ايجاد كرده است. تا آخر داستان مشخص نمي‌شود كه يلدا كه و چه بوده و همين تعليق باعث مي‌شود تا اين نقش براي مخاطب خاكستري به نظر برسد و نداند كه مثبت است يا منفي.


بازيگر نقش يلدا درباره اينكه دوست دارد همچنان در تلويزيون بازي كند و يا به سينما برود تيز تصريح كرد: به خاطر اينكه تلويزيون رسانه ملي است، پر بيننده‌تر است و قشر بيشتري از جامعه تلويزيون مي‌بينند. ولي هم سينما و هم تلويزيون مي‌توانند بازيگر را نشان بدهند و انتخاب درست نقش‌ها در اين ميان خيلي مهم‌تر است تا تكرار مكرر يك نقش. در تلويزيون مي‌توان به قيمت تكراري شدن ديده شد، ولي من دوست دارم در هر دو ژانر ديده شوم و نقش‌هاي متفاوتي را تجربه كنم
.


وي با بيان اينكه من بيشتر برايم نقش و فيلمنامه‌ مهم است و سينما و تلويزيون زياد فرقي ندارد، گفت: يلدا را دوست دارم و با آن ارتباط برقرار كرده‌ام البته خيلي به من شباهت ندارد اما در اتفاقاتي كه برايش مي‌افتد، خودم را به جاي او مي‌گذارم و ري اكشن‌ها از طرف خودم بوده است.


.......................................

سحر قریشی: خودم را نمی‌گیرم

سریال دلنوازان هم مثل خیلی از كارهای دیگر، برای بینندگانش سورپرایز داشت. سحر قریشی در این سریال چهره شد و یك شبه ره صدساله رفت...

سعید سهیلی‌زاده، همیشه عادت دارد در‌سریال‌هایش، بازیگران تازه‌ای را به جامعه معرفی‌ ‌كند؛ او این‌بار هم، باحضور سحر قریشی این‌كار را انجام داده. دختری كه نقش اصلی سریال است و باید منتظر ماند و دید‌‌ چقدر، می‌تواند در‌این عرصه موفق باشد و كارش را به درستی انجام دهد! سریال دلنوازان، بسیار پرطرفدار‌ شده و حتما شما هم دوست دارید با بازیگر اصلی آن از نزدیك آشنا شوید. یلدا یا سحر، دختر خوش‌چهره‌ای است كه با سریال دلنوازان، مهمان خانه‌های ما است. سحر قریشی 22 ساله‌ و متاهل است، بسیار سینما را دوست دارد و با همین علاقه‌، توانسته به‌ دنیای بازیگری قدم بگذارد. زندگی زناشویی‌اش برایش مهم است، آنقدر كه تلفن همراهش را هم، همسرش جواب می‌دهد و همه‌جا با اوست. مهران اخوان ذاكری‌ از پای تلفن، مرد منطقی و روراستی به‌نظر می‌آید. درآینده‌ای نزدیك، حتما با هردوی آنها به گفت‌و‌گو می‌نشینیم. فعلا این شما و این هم سحر قریشی، البته در‌نمایی كوچك‌.
سیاوش خیرابی معرف من بود

وقتی سركار فیلم سینمایی «لج‌‌ و‌ لجبازی» به كارگردانی آقای برقعی بودم، با آقای خیرابی همكار بودم. ایشان كه از قبل برای بازی در‌‌سریال دلنوازان قرارداد داشت، به من گفت‌ آقای سهیلی‌زاده برای سریال‌اش به‌دنبال یك بازیگر می‌گردد، دختر جوانی كه نقش اول كار را هم تجربه كند. آقای سهیلی‌زاده ‌تقریبا 3 ماهی می‌شد‌ كه ‌دنبال شخصیت یلدا بود‌ تا این‌كه من تست دادم و‌ قبول شدم. می‌توان گفت تقریبا 8-7 ماه است كه در‌‌دنیای بازیگری حضور دارم. برای نقش سایه در‌فیلم آقای برقعی هم، توسط یكی از دوستان همسرم به‌ این كار ایشان معرفی شدم و تست دادم. نه كلاس بازیگری رفته‌ام و نه تحصیلات این رشته را دارم و هیچ دوره‌ای هم ندیده‌ام. از بچگی به بازیگری علاقه داشتم؛ اما به آن‌صورت كه بخواهم كلاس بروم، به بازیگری نگاه نكرد‌م. بیشتر، كار تجربی را ترجیح می‌دهم. این علاقه درمن وجود داشت تا این‌كه ازدواج كردم. از وقتی‌ متاهل شدم، به‌طور جدی‌تر این قضیه را‌ دنبال كردم، تا این‌كه دورادور و توسط دوستان و آشنایان، به پشت‌صحنه كارهای مختلف سینمایی یا تلویزیونی می‌رفتم، یعنی درجریان اتفاقات بودم؛ اما فكر نمی‌كردم‌ روزی بتوانم به این راحتی وارد این حرفه شوم.

همسرم مشوق و مشاورم

نزدیك ‌3 سال است كه‌ ازدواج كرده‌ام‌ و شاید برای همه جالب باشد كه من بعد از ازدواج، وارد دنیای بازیگری شدم؛ اما خود مهران هم به این كار علاقه‌مند است و هنر را دوست دارد. دراصل، من به پیشنهاد خودش وارد این كار شدم. بنابراین، از اجازه او متعجب نیستم! الان هم ایشان، علاوه بر‌‌‌‌مشوق‌ بودن برای من، مشاورم هم است. اگر پیشنهادی برای بازی شود یا كاری را بخواهم انجام دهم، اول از همه با او مشورت می‌كنم. او همیشه همراه و همقدم با من است. حتی روزهایی كه از او می‌خواهم‌ دركنار من باشد، سرصحنه می‌آید و به من انرژی می‌دهد.

تجربه نقش‌های متفاوت

همه كارهایم را دوست دارم و فكر نكنم كه چون از یك كار طنز سینمایی شروع كرده‌ام،‌ باید همین نقش را ادامه دهم. اتفاقا دوست دارم نقش‌های متفاوتی را تجربه كنم.‌ دوست دارم یك كاراكتر طنز بازی كنم، یك نقش منفی و حتی یك نقش تاریخی! برای همراه شدن با این ایده‌های ذهنی‌ام و نزدیك شدن به نقش یلدا، آقای امیر سلیمانی و محمد حاتمی بسیار به من كمك كردند. البته قبلا تجربه كاری‌‌ با آنها نداشتم؛ اما الان‌ از نظر فكری و بازی، خیلی به من راهنمایی می‌كنند.

بیشتر از سنم به نظر می‌رسم

‌متولد سال ‌1366 هستم و می‌دانم‌ سنم خیلی بیشتر به‌نظر می‌آید؛ فكر می‌كنم علتش هم به‌خاطر نقشم دراین سریال است و همچنین‌ از بچگی،‌‌ همه می‌گفتند‌ سنت بیشتر به‌نظر می‌آید، چون نوع نگاهم به زندگی، از همسن‌و‌سال‌های خودم متفاوت‌تر بود.

قبل از این‌كه وارد دنیای بازیگری شوم، مدرك بین‌المللی آرایشگری داشتم. ‌‌دنبال كارهای هنری بودم. هرازگاهی هم، به دوستانم به‌صورت تفریحی كمك می‌كردم.‌ با این‌كه همسرم هم مدرك بین‌المللی آرایشگری دارد، اما دوست نداشت‌‌ وارد این‌ كار شوم و احتیاج مالی‌اش را هم نداشتم.

دركار آقای زبردست، فیلم سینمایی «لج‌ولجبازی» چهره متفاوت‌تری دارم. شاید چون سن كاراكترم هم، با خودم متفاوت است؛ من درآنجا یك دختر 18 ساله‌ام؛ اما در‌ دلنوازان، یك دختر 25-24 ساله‌ام. پس هم درگریم من تاثیر داشته و هم در‌نحوه بازی‌ام. كاراكتر سایه با یلدا در دلنوازان خیلی فرق دارد. در‌فیلم لج‌ ‌و ‌لجبازی، كمدی موقعیت ایجاد می‌شد؛ اما اینجا همه‌چیز رئال و واقعی است.

زمان مفید فیلم دیدن

كتاب خواندن را دوست دارم و حتما آن را ادامه خواهم داد، چون با این كار، حرفه‌ای‌تر به این قضیه نگاه و فكر خواهم كرد. قبلا هم كتاب می‌خواندم، ولی نه رمان، بلكه همیشه كتاب‌های روانشناسی می‌خواندم و دوباره قصد دارم دایره مطالعاتم را گسترش بدهم؛ اما با تمام این اوصاف، فیلم دیدن را بیشتر از كتاب خواندن دوست دارم. شاید دلم بخواهد هرچقدر‌ زمان دارم‌ را خرج فیلم دیدن ‌كنم، اما برای خواندن كمی تنبلم.

همه بازیگرها، وقتی كارشان را از صفر شروع می‌كنند، آرزوی ****استار شدن دارند، من هم خیلی به این‌كار علاقه دارم. امیدوارم در‌این راهی كه خدا برای من باز كرده موفق شوم

نفر آخری كه به دلنوازان رسید

من با 2 گروه بیشتر كار نكردم؛ اما باید بگویم گروه سریال دلنوازان با مدیریت آقای سهیلی‌زاده‌، خیلی صمیمی و گرم بود و من درآن، بسیار‌ احساس آرامش می‌كردم. درضمن‌ همه كارهایی كه از ‌آقای سهیلی‌زاده‌ مثل ترانه مادری یا آخرین دعوت‌ دیده بودم، كارهای بسیار موفقی بودند. به‌ همین خاطر‌، با خودم فكر می‌كردم انتخاب‌های ایشان، هیچ‌وقت غلط نیست‌ و 100‌درصد درمن یك چیزی دیده‌‌ كه‌ برای این نقش انتخابم كرده‌ است‌‌‌. همین فكر، به من اعتماد‌ به‌نفس می‌داد. كار با آقای سهیلی‌زاده خیلی جذاب است و واقعا به این مسئله افتخار می‌كنم. خیلی از او‌ ممنون هستم كه به من اعتماد كر‌د‌ تا این نقش، تجربه خوبی برای من دركنار ایشان باشد. اگرچه حتی اگر به موفقیت‌های بزرگتر هم برسم، دلیلی نمی‌بینم خودم را بگیرم.

ارتباطم با دوستانم كم شده

متاسفانه از وقتی سركار دلنوازان رفتم، ارتباطم با دوستانم كم شده است. البته سعی می‌كنم تا آنجا‌ كه می‌توانم، این ارتباط را حفظ كنم؛ اما از نظر زمانی، بسیار زیاد به مشكل خورده‌ام. چون در‌گذشته من درخانه بی‌كار بودم و وقت كافی داشتم‌؛ اما الان دیگر این ارتباط كمرنگ‌تر شده، از نظر زمانی حتی به زندگی خودم هم كمتر می‌توانم برسم. قطعا بعد از پایان فیلمبرداری اگر دیگر سركار نباشم، همه‌چیز به حالت نرمال گذشته خود برمی‌گردد. 100‌درصد اگر دوستانم منطقی باشند، كمی به من حق می‌دهند.

حواس ‌جمع زندگی‌ام

خیلی دوست دارم‌ به خانه و زندگی‌ام برسم. خانه و زندگی هركسی كه آرام باشد، همان آرامش به محیط كارش هم منتقل می‌شود؛ ولی اگر عكس آن باشد، قطعا اتفاقات منفی زیادی می‌افتد. الان كه سركار هستم، سعی می‌كنم بیشتر به زندگی و خانه‌ام اهمیت بدهم، چون بیشتر زمانم را كار می‌گیرد و حالا باید حواسم به زندگی‌ام باشد. هماهنگ‌ كردن زندگی و كار، خیلی سخت است، من هم دارم از لحاظ تجربی‌، از آخر شروع می‌كنم! همسرم و همراهی‌اش هم، خیلی به اوضاع زندگی‌مان كمك می‌كند. خدا را شكر.

یلدا، 100‌درصد واقعی است. ما مثل یلدا خیلی زیاد داریم. شاید فقط كمی مدل آن متفاوت باشد‌ یا فقط اتفاقاتی كه برای آن می‌افتد،‌ فیلم است! ولی خود شخصیت او‌، بسیار واقعی است و من سعی كرد‌م‌ آن را خیلی واقعی‌ نشان دهم .

 

 

«بازیگر فیلم تهران من، حراج از دو هفته پیش در بازداشت است....


«بازیگر فیلم تهران من، حراج از دو هفته پیش در بازداشت است»

به نظر می‌رسد دلیل بازداشت مرضیه وفا مهر، نقش آفرینی وی در فیلم «تهران من، حراج» باشد.

به نظر می‌رسد دلیل بازداشت مرضیه وفا مهر، نقش آفرینی وی در فیلم «تهران من، حراج» باشد.

۱۳۹۰/۰۴/۲۷
گزارش‌ها از ایران حاکی است که مرضیه وفا‌ مهر، بازیگر نقش اول فیلم «تهران من، حراج» و همسر ناصر تقوایی «بیش از دو هفته» است که در بازداشت به سر می‌برد و هنوز دلیل قطعی این بازداشت اعلام نشده است.

مرضیه وفا‌ مهر، کارگردان و بازیگر بیش از دو هفته است که در بازداشت به سر می‌برد و در این مدت خانواده وی ترجیح داده‌اند که درباره بازداشت او سکوت کنند.


اگرچه دلیل قطعی این بازداشت مشخص نیست، ولی آن‌گونه که سایت «کلمه» گزارش کرده، به نظر می‌رسد دلیل آن، نقش آفرینی خانم وفا مهر در فیلم «تهران من، حراج» به کارگردانی گراناز موسوی و «پخش زیرزمینی» این فیلم در ایران بوده است.


این در حالی است که به گفته گراناز موسوی که اکنون ساکن خارج از ایران است، این فیلم گرچه در ایران اجازه پخش نگرفته است ولی در سال ۲۰۰۸ با مجوز وزارت ارشاد ساخته شد.


فیلم «تهران من، حراج» که سال ۲۰۰۹ به عنوان بهترین فیلم مستقل استرالیا، جایزه «اینساید فیلم آواردز» را دریافت کرد، برخی از مشکلات و آسیب‌های اجتماعی ایران را به تصویر می‌کشد و روایتی است از زندگی دو گانه جوان ایرانی در جامعه ایران.


به نوشته سایت کلمه، عوامل مختلف این فیلم که در ایران حضور دارند تا کنون بارها احضار شده‌اند و در حال حاضر نیز برخی دیگر از دست‌اندرکاران فیلم که نامی از آن‌ها منتشر نشده، همراه با مرضیه وفا مهر در بازداشت به سر می‌برند.



مرضیه وفا مهر، بازیگر و کارگردان مستند Crossed out (قلم زده)، در عرصه اجتماعی نیز فعال است. پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و سرکوب معترضان در ایران، فعالان جنبش زنان با انتشار بیانیه‌ای خواستار پایان یافتن «سرکوب زنان و مردان ایران» شدند که نام مرضیه وفا مهر نیز پای این بیانیه به چشم می‌خورد.


در روزهای اخیر گزارش های مختلفی از بازداشت هنرمندان ایرانی منتشر شده است.


حدود ۱۰ روز پیش از این پگاه آهنگرانی
، بازیگر، مستند ساز و از طرفداران جنبش اصلاح‌طلبان که در انتخابات اخیر در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت می‌کرد در ایران بازداشت شد و هنوز اخباری در مورد دلیل این دستگیری و محل نگهداری وی منتشر نشده است.

مهناز محمدی، مستند ساز و فعال جنبش زنان نیز اوایل تیرماه از سوی نیروهای امنیتی در خانه‌اش بازداشت شد و تا کنون علت بازداشت او اعلام نشده است. خانم محمدی مرداد ماه سال ۸۸ همراه با جعفر پناهی و جمعی دیگر از مستندسازان در بهشت زهرا تهران بازداشت شده بود.


اواخر خرداد ماه نیز
عکاس تخصصی حوزه ورزشی مطبوعات ایران نیز یک روز پیش از سفرش به آلمان بازداشت شد. تا کنون هیچ مقام رسمی بازداشت خانم مجد را تایید یا تکذیب نکرده است.

لیلا حاتمی می گوید....

فیلم ساختن در مورد مسعود ده‌نمکی نه یک جرم سیاسی است، نه یک بدرفتاری اجتماعی، نه یک انحراف اخلاقی... کار فرهنگی نشانه‌ی دلسوزی‌ست. دوستمان پگاه آهنگرانی را آزاد کنید


Making a documentary on Masood Dehnamaki is no political crime, no social misbehavior, and no harm to morality... it's a cultural concern. Free our friend Pegah Ahangarani

اکران عمومی "جدایی نادر از سیمین"....

فيلم «جدايي نادر از سيمين» ساخته اصغر فرهادي در ادامه اكران در كشورهاي جهان از ديروز (14 جولاي) نمايش عمومي خود را در سينماهاي آلمان آغاز كرد. اين فيلم كه از 18 خرداد در سينماهاي فرانسه به‌روي پرده رفته است، هم‌اكنون درميان 10 فيلم پرفروش سينماي فرانسه قرار دارد و تاكنون بيش از 400 هزار تماشاگر را جذب خود كرده است.

«جدايي نادر از سيمين» در ابتداي اكران در فرانسه در 105 سالن سينما نمايش مي‌يافت، اما با توجه به استقبال زيادي كه از آن صورت گرفت، هر هفته 50 سالن سينماي ديگر به اين جمع افزوده شد. برنده خرس طلاي بهترين فيلم و دو خرس نقره‌اي براي مجموعه بازيگران در جشنواره‌ برلين كه ماه گذشته موفق به كسب جايزه بهترين فيلم بخش مسابقه جشنواره سيدني استراليا شد، تاكنون در جشنواره هاي برلين، هنگ كنگ، بوينس‌آيرس، بخارست، ترانسيلوانيا و استانبول به نمايش درآمده است.


«جدايي نادر از سيمين» از روز 25 خرداد در بلژيك و 2 تير در تايلند به‌روي پرده رفته است و طبق برنامه از روز 11 اوت (20 مرداد) در هلند و هشتم سپتامبر (17 شهريور) در سينماهاي سوئيس نمايش خواهد داشت.

اين فيلم با بازي ليلا حاتمي، شهاب حسيني، پيمان معادي، ساره بيات، سارينا فرهادي، علي اصغر شهبازي، بابک کريمي، شيرين يزدان بخش، كيميا حسيني و با حضور مريلا زارعي روايت مي‌شود.

«جدايي نادر از سيمين» در ادامه‌ اكران جهاني، از روز 25 دسامبر (4 دي) به‌طور هم‌زمان در ايتاليا و نروژ نمايش خواهد داشت و طبق برنامه‌ اعلام‌شده از روز 6 ژانويه سال آينده ميلادي (16 دي) در سينماهاي برزيل نمايش خود را آغاز خواهد كرد.

-----------------------------------

فرانسيس فورد كاپولا از كمپاني ممنتو پخش كننده بين‌المللي «جدايي نادر از سيمين» درخواست كرد نسخه‌اي از فيلم فرهادي را در اختيارش قرار دهند.

كاپولا كه در منزلش يك سالن سينماي مجهز دارد كنجكاو شده تا «جدايي نادر از سيمين» را تماشا كند و همين امر موجب چنين درخواستي از پخش كننده بين‌المللي فيلم فرهادي شده است. «جدايي نادر از سيمين» تاكنون در كشورهايي چون آلمان، فرانسه، انگلستان و تركيه به نمايش عمومي درآمده كه در اين ميان استقبال از فيلم در فرانسه بسيار گسترده بوده است.

ايسنا - پارس توریسم به نقل از بانی فیلم

خبر مهم و فوری....



پگاه آهنگرانی به زندان اوین منتقل

شد

لاله اسکندری ازدواج کرد....

خانم اسکندری دوربین کوچک علی زارع را می‌دید و او را دست می‌انداخت. هرچه باشد او گرافیک خوانده و بعد کاشی‌کاری و طراحی با موزاییک را آموخته و عکاسی هم یکی از علایق اوست. با این وصف بی‌دلیل نیست که به یک مهندس خوب مهربان که او هم به نوعی در کار هنرهای تجسمی فعالیت دارد، علاقه‌مند شده باشد. ما با آقای داماد دو روز بعد از مراسم ازدواج در محل قرار مصاحبه آشنا شدیم؛ ساسان فیروزی.دور از هیاهوی بازیگری، لاله و ساسان یک زندگی تازه را ساخته‌اند.

خوب و با برنامه‌ریزی و حساب‌شده. این سرنوشت دختری است که یکی از بازیگران باشخصیت سینمای‌ماست. بازیگری که وقتی بازی نمی‌کند هم تلاش می‌کند تاثیر اجتماعی یک هنرمند را داشته باشد و بنابراین اتوبان‌های شهر سیمانی ما را زیبا می‌کند و وقتی هم که ازدواج می‌کند، دور از هیاهو و جاذبه‌های دنیای بازیگری و شهرت، به ندای دل و عقلش گوش می‌کند و تحصیلات و شخصیت و جایگاه اجتماعی شریک زندگی‌اش را هم مدنظر می‌گیرد. لاله و ساسان در کارت دعوت عروســی‌شان نوشته بودند: «ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید/ هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند». دعایشان کنید که برسند به آن مقصد عالی که شایستگی‌اش را دارند.

در تبریز بود که یک دل نه صد دل...

از داماد پرسیدیم: خانم اسکندري معروفند که خارج از حوزه بازيگري کارهاي زيادي انجام دادند، هم در حوزه شهري و معماري و هم عکاسي. براي شما کدام جنبه از فعاليت‌هاي ايشان مهم‌تر و جذاب‌تر بود؟

و

ماجراي آشنايي شما از کجا شروع شد؟

در سال 1386 يک نمايشگاه صنعت ساختمان در تبريز بود که من آنجا غرفه داشتم و خانم اسکندري هم براي بازديد به آنجا آمده بودند و در آنجا با هم آشنا شديم.

خانم اسکندری شما با اين همه مشغله و کار، نمايشگاه هم تشريف مي‌بريد؟

بله، من به خاطر کار و تجربه ای که دارم و رشته تحصيلي‌ام که گرافيک بوده است، علاقه زيادي به اين رشته دارم و چون در دکوراسيون و کارهاي پتينه و موزایيک و بحث چيدمان خانه و بخش زيبايي‌شناسي آن سال‌ها فعاليت مي‌کنم، به ديدن آثار علاقمند هستم و به ديدن نمايشگاه رفتم تا ببينم مي‌توانم در بخش خارج از تهران هم مشارکت داشته باشم. شرکت ساسان در همان نمايشگاه غرفه داشت و من براي ديدن غرفه و بازديد شرکت آنها رفتم. مي‌خواستم با نوع اين فعاليت نيز آشنا شوم و من در کارهاي طراحي با شرکت ايشان مشغول کار شدم و يکسري کارهاي تبليغاتي با هم انجام داديم و اينجا بود که آشنايي ما آغاز شد. البته بعضي از دوستان هم اين وسط بودند که حالا اسم نمي‌برم

ساسان: (باخنده) همان‌جا بود که يک دل نه صد دل ...

لاله:حالا... معلوم است که چه کسی !

  • وقتي در تبريز با هم آشنا شديد، شما خانم اسکندري را مي‌شناختيد؟

ساسان: بله، اتفاقا مادر من سريال خاک سرخ و خانم اسکندري را خيلي دوست داشت و سريال مشق عشق را من و مادرم با هم تماشا مي‌کرديم و ایشان هميشه مي‌گفتند، خانم اسکندري شخصيت جالبي دارد.

  • گفتيد دنبال آدم خاص مي‌گشتيد، معناي اين خاص بودن چيست؟

ساسان: شاید شما هم با من هم عقیده باشید که زندگي اکثر مردم با دروغ گره خورده است، اما بزرگترين ويژگي لاله اين است که بلد نيست دروغ بگويد.

ارتباط سن و سال و زندگی مشترک

  • بسیاری از بازیگران رده سنی خانم اسکندری عملا در مورد ازدواج راغب نيستند و علاقه‌اي ندارند. خانم اسکندری، علت این مسئله چیست؟

ساسان: (با خنده ...) خب، مورد خوب پيدا نکرده‌اند.لاله:اکثر خانم‌هاي مجرد بازيگر الان يک بار ازدواج کرده‌اند... مي‌توانم بگويم معمولا خانم‌ها در دو مقطع سني ميل به ازدواج دارند، يکي در سنين پايين؛ از 20 تا 24 سال که هيجان و تب بزرگ شدن و تشکيل خانواده دادن اهميت دارد. مثلا من خودم يادم هست که سنين 22،23 سالگي چقدر بين دوستانم راجع به اين موضوع حرف می زدیم، اگرچه سن ما واقعا کم بود.

  • اما بعد دوره استقلال مالی می رسد که به نظر کمی ازدواج را زیر سایه خود قرار می دهد.

بله، ولي از اين سن که مي‌گذري و وارد بازار کار مي‌شوي، روابطت تغيير مي‌کند و کلا از حال و هواي ازدواج فاصله مي‌گيري، اما در يک سني به بلوغ فکري و رشد اجتماعي مي‌رسي و اين معمولا با يک دهه وقفه اتفاق مي‌افتد. معمولا ازدواج‌هاي اين چنيني بالاي سن 34،35 اتفاق مي‌افتد. من خودم در کارهاي مختلف هنري و حرفه‌اي شرکت داشتم. تقريبا در دو، سه حوزه اينقدر فضاها برايم جذاب بود که خيلي نياز به تشکيل خانواده در من وجود نداشت، ولي بعد از يک دوره، وقتي به چيزهايي که مي‌خواهي مي‌رسي و انتظارات بيروني را مرتفع مي‌کني، برمي گردي به نياز تشکيل خانواده دادن و متوجه مي‌شوي که ديگر پدر و مادر قادر به برطرف کردن آن نيازها نيستند و نياز به يک شخص سومي هست و خودت به عنوان يک فرد مي‌خواهي اين بخش زندگي را نيز تجربه کني.

ترس های طبیعی از ازدواج

لاله اسکندری در قسمتی از مصاحبه به این نکته اشاره کرد که بعضی از همکاران بعد از ازدواج دچار مشکلاتی شده اند و همین مسئله باعث جدایی یا بروز برخی مسائل در زندگی حرفه ای ایشان شده است. او درباره این مسئله که چرا خیلی از بازیگرهای هم‌نسل او تن به ازدواج نداده اند، چنین می گوید: «گاهي براي بعضي از افراد هنوز اين جذابيت وجود دارد که بايد در بازار کار و حرفه بيشتر فعاليت داشته باشند و تصور مي‌کنند که شايد ازدواج اين روند را برايشان کُند کرده يا مانع شود يا اصلا اجازه نداشته باشند کار کنند.خب خيلي از دوستاني که ازدواج کردند، متأسفانه همسرانشان اين شرايط را برايشان گذاشتند که ديگر کار نکنند و اين به نظر من رفتار درستي نيست.»

به امید یک زندگی شاد و طولانیبه بازیگرها بدبین نباشید

  • بحث جلب توجه در مورد بازيگران بحث ازدواج را خاص‌تر مي‌کند و شايد براي آقايان تحمل اين حالت سخت باشد، زيرا در خانواده معمولا آقايان جلودار هستند و نقش اول را ايفا مي‌کنند. آيا ازدواج براي يک بازيگر مقوله خاص‌تري هست؟

لاله: بله، بالاخره تمام اين نگراني‌ها وجود دارد. ولي انسان‌ها وقتي براي کارشان زحمت مي‌کشند، مي‌خواهند رشد کنند. چون فردي که فعاليت هنري دارد، خالق است و مي‌خواهد آثار هنري به جاي بگذارد، بنابراين در مواقع اين چنيني مي‌تواند آسيب زننده باشد، چون اين ارتباط ممکن است سبب شود شما نتواني اين راه را ادامه بدهي، ولي اگر ساسان براي من محدوديتي مي‌گذاشت، شايد اصلا اين ازدواج صورت نمي‌گرفت. خوشبختانه چيزي که براي من قابل احترام بود، در اين موضوع خلاصه شد که ساسان تمام اين شرايط را پذيرفت. حتي وقتي يک سال نامزد بوديم،​ من 10 ماه سرکار بودم، اما ساسان واقعا همراهي داشت با من.

  • به عنوان یک الگو، آیا زوجی را در اطرافتان می شناسید که زندگی موفقی دارند؟

الان در ايران داريم افرادي را که با اين شرايط ازدواج کردند و زندگي خيلي موفقي دارند، بچه دارند و اين شرايط را پذيرفتند و زوج‌هاي موفقي هستند. در خارج از کشور هم نمونه اين ازدواج‌ها ديده مي‌شود، مثلا مريل استريپ. او يک بازيگر است و ازدواجي هم که کرده ازدواج اولش بوده، شوهرش يک مجسمه ساز است و مريل استريپ هم فعاليت هنري خود را ادامه داده و حالا 4فرزند هم دارند. حالا در اين شرايط مريل استريپ جايزه اسکار هم مي‌گيرد. مي‌خواهم بگويم نگاه مردم به ازدواج بازيگرها اشتباه است، يعني حتي در خارج از ايران هم اينطور نيست که مردم ما فکر مي‌کنند يک بازيگر چندبار ازدواج می‌کنند. خب ما اليزابت تايلور را مي‌بينيم، اما همه که اينطور نيستند. يعني مي‌خواهم بگويم اينکه مي‌گويند بازيگرها قابل اعتماد نيستند و ممکن است چندبار ازدواج کنند، در واقع صحت ندارد چون ازدواج به شخصيت خود افراد برمي گردد.ساسان:بخش بازيگري برایم خيلي اهميت نداشت و ملاک انتخاب نبود. لاله: (با خنده) شخصيتم برايش جالب بود.ساسان: واقعا من جذب شخصيت و خانواده ایشان شدم، چون خانواده فرهنگي و بسيار خوبي دارند. به مرور با خانواده هم آشنا شديم، چون من نه در سن و سالي بودم که ارتباط با يک بازيگر برايم جذابيت داشته باشد و نه فرصت اين نوع ارتباط‌ها را داشتم، البته لاله هم همين طور و ما ديگر فرصتي نداشتيم که بخواهيم فقط وقت بگذرانيم.

به هر حال ازدواج با یک بازیگر کمی مخاطره‌آمیز است؟

من خيلي به اين موضوع فکر مي‌کردم اما آنقدر که ما از آن وحشت داريم، سخت نيست. بالاخره خانم اسکندري بيشتر در معرض توجه قرار دارند، ولي خيلي سخت نيست. بالاخره من هم تا اين سن ازدواج نکردم، تمام دوستان من بچه دارند. حتي بچه هايشان مدرسه مي‌روند. يک آدم خاص بودم، ولي وقتي اين ويژگي‌ها را در لاله ديدم، ديگر به سختي‌هاي اين نوع ازدواج فکر نکردم و توانستم به راحتي با آنها کنار بيايم.

  • کدام وجه اين ازدواج سخت‌تر است، بخش توجه مردمي يا غیره؟

ساسان: اصلا سخت نيست. توي همه دنيا اين اشکال هست و در هر حرفه‌اي مي‌تواند مشکل وجود داشته باشد. انسان‌ها وقتي براي مدت طولاني‌تر در يک حرفه‌اي مشغول به کار هستند و آن را دوست دارند، قالب و شکل آن حرفه را به خود مي‌گيرند. در واقع يک مرزبندي سازماني است و مرزبندي بين زندگي کاري و خصوصي وجود ندارد، اما لاله اين مرزبندي را مي‌تواند داشته باشد. هم به کار رسيدگي مي‌کند و هم مي‌تواند زندگي شخصي را مديريت کند. اين ديگر بستگي به خود آدم‌ها دارد و اينطور نيست که يک روالي وجود داشته باشد و همه هم از همان روال پيروي کنند.

  • خانم اسکندری، همسر شما شرطی برای کم کردن فعالیت‌های بازیگری برایتان نگذاشته؟

رابطه ما يک رابطه بالغي بود و اصلا ما وارد اين مقوله‌ها نشديم. در واقع‌ من يک انساني هستم با تمام اين مجموعه ويژگي‌ها و شغلم و خود ساسان هم از روز اول مي‌دانست که کار ما سختي خودش را دارد؛ شب بيداري، نبودن در تهران و هزار جور گرفتاري ديگر ولي ساسان واقعا اين همکاري و همراهي را تا الان داشته و تمامي اين شرايط را پذيرفت.

مرد منظم، زن هنرمند

  • خانم اسکندري کار خانه انجام مي‌دهيد؟

خب البته من و ستاره نزديک 10سال در طبقه بالاي خانه پدري‌ام مستقل زندگي مي‌کرديم. يعني اينطوري نيست که اصلا کار خانه انجام نداده باشم و يکدفعه بيايم و بخواهم کار کنم. خب گاهي پيش آمده که ميهمان داشتيم و مجبور بوديم کار کنيم. البته معمولا وقت ناهار و شام مي‌رفتيم پايين پيش پدر و مادر! من بيشتر به شکل تفنني آشپزي را دوست دارم. تا حد امکان کارها را انجام مي‌دهم و به عنوان برنامه روزانه خيلي به آن نگاه نمي‌کنم، البته چيدمان خانه را دوست دارم. ساسان واقعا کمک مي‌کند و دست‌پخت خوبي هم دارد. خيلي هم تميز است، کمد لباس‌هايش هميشه مثل بوتيک‌هاي لباس است.

ثروتمند نیستیم اما خوب خرج می‌کنیم

  • خانم اسکندری، شما امکان مالي خوبي داشتيد، آقاي ساسان هم به نظر مي‌رسد همين طور هستند، اين قضيه مالي و هم طبقه بودن چقدر اهميت داشت؟

ساسان: من اصلا آدم پولداري نيستم، از پس هزينه‌هاي زندگي برمي‌آيم، خيلي خوب خرج مي‌کنم و خيلي خوب زندگي مي‌کنم، اما خيلي پولدار نيستم، به طوري که امکانات عجيب و غريب داشته باشم. حالا ممکن است فردا هم شايعه کنند که لاله با يک مرد خيلي ثروتمند ازدواج کرده، اما من واقعا پولدار نيستم و وضع لاله از من بهتر است. من معتقدم پولدار کسي است که خوب پول خرج مي‌کند. من معتقدم هر چقدر خرج کنم، جايش پر مي‌شود. کلا دلبستگي به پول ندارم و خيلي راحت خرج مي‌کنم.لاله: (باخنده) راحت‌تر از آن چيزي که فکرش را بکنيد...ساسان:من اصلا حساب پول‌هايم را ندارم، اما لاله دارد. يک دفتر حساب کتاب هم داشت که چند روزه گم کرده! لاله: آره هر چي هم مي‌گردم پيدا نمي‌شود، همه حساب کتاب‌هايم آنجا بود.

اين اخلاق ساسان شما را اذيت نمي‌کند؟

لاله: نه اذيت نمی شوم، خب هميشه خانم‌ها حسابگرتر هستند، ولی گاهي زياد آينده‌گر نيستند چون فکر مي‌کنند تا وقتي خانه پدر و مادرشان هستند آنها خرجشان را مي‌دهند و بعد هم که شوهر مي کنند و خرج و مخارج پاي شوهر است. در خانواده‌اي بزرگ شدم که پدر و مادرم و خانواده مادرم همه شاغل بودند و پدرم هميشه اصرار داشت من کار کنم و اين استقلال را داشته باشم. چون ما بيشتر اعضاي فاميل‌مان هم با اينکه نسل قديمي بودند، اما بيشتر کار مي‌کردند.من به ياد ندارم از پدرم چيزي خواسته باشم. من از 19سالگي تمام هزينه‌هاي زندگی‌ام حتي تحصيلم را نيز خودم داده‌ام و هيچ وقت به خانواده نياز مالي نداشتم. خب به هر حال نزديک به 16 سال است که کار مي‌کنم و وقتي از آينده‌نگري مي‌گويم، به خاطر اين است که شما نمي‌داني چه چيزي پيش رويت است. ازدواج نمي‌کني، حتي اگر ازدواج هم بکني، هر اموالي داشته باشي به رفاه زندگيت کمک مي‌کند. دوست ندارم در 60سالگي مستأجر باشم، دوست دارم در يک رفاه مالي زندگي کنم، اما اين بدين معنا نيست که اين رفاه را روي دوش فردي به نام شوهر يا پدر و مادر بيندازم.

این زوج عجله ای برای افزایش تعداد خانواده خود ندارند

  • شما نقشه‌هايي براي خانواده پرجمعيت داشتن و بچه‌دارشدن داريد؟

ساسان: نه، هنوز نه. خيلي راجع بهش فکر نمي‌کنيم. مسئوليت سختي است.

لاله با خنده: سن و سال ما ديگه به پرجمعيت کفاف نمي‌دهد

  • يکي از دلايل اصلي ازدواج خانم‌ها بچه‌دارشدن است، شما چطور؟

لاله: نه اينکه دوست نداشته باشم. ولي موضوع اصلي زندگي‌ام نيست معتقدم کار سخت و پرمسئوليتي است. بار تقويتي و تربيتي، عاطفي زيادي به دوش مادر است و بايد از هر حيث آماده باشد. مهم است که فرد در خودش توان تربيت يک فرزند را ببيند و بايد کاملا آگاهانه باشد. من دوستاني دارم که آگاهانه بچه‌دار شده‌اند و تمام وقت‌‌شان را پاي بچه گذاشته‌اند و اتفاقا بچه خوبي هم تربيت کرده‌اند. خب مي‌دانيد آنها انرژي را که بايد براي چند بچه بگذارند، براي يکي مي‌گذارند. البته من فکر مي‌کنم نسل ما کلا نسل تک نفره است و دو نفر هم کمتر ديده مي‌شود. در خارج از کشور امکانات اجتماعي براي مادر و فرزند بيشتر است؛ از خدمات شهري تا درماني.

  • پس با این تفسیر، باید زودتر بچه دار شد...

ساسان و من با اين نظر مخالفیم، این درست که امکاناتي که در حال حاضر براي فرزندان هست، از زمان ما ونسل ما خيلي بيشتر است اما در زمان ما 10درصد تربيت فرزندان به عهده اجتماع بود و 90درصد به عهده والدين، یعنی امروزه اين شرايط کاملا برعکس است. هر چقدر تلاش کني باز هم زورت به اجتماع نمي‌رسد و همه چيز دست شما نيست و از کنترل خارج است. بچه‌ها در معرض يک سري بي‌تربيتي‌ها در جامعه قرار مي‌گيرند که از کنترل خارج است. ساسان: چيزي که سخت است اين است که يک آدم ديگر اضافه مي‌شود که تو نمي‌داني آينده‌اش چه مي‌شود. چه اتفاقي قرار است برايش بيفتد. يک جورايي گنگ است و البته خيلي پرمسئوليت. لاله: پدر و مادر هر دو دبير هستند و ما اصلا جرأت نداشتيم کوچکترين بي‌ادبي بکنيم، ولي الان بچه‌ها رفتارهاي خوبي با والدينشان ندارند. زمان ما همه چيز فرق مي‌کرد، مثلا خود ما فقط کافي بود مادرم يک نگاه به ما بکند، ما مي‌رفتيم و سعي مي‌کرديم چند روز جلوي پدر و مادرمان نباشيم. «و همه اين‌ها دليلي بود که ما به بچه فکر نکرديم»

اصلا یادمان رفته از ستاره اسکندری خواهر گرامی شما سئوال کنیم. قرار نیست ستاره هم ازدواج ‌کند؟

لاله: نمي‌‌دانم از خود ستاره بايد بپرسيد. ساسان: اگر ستاره در جريان رابطه ما نبود، شايد ما هنوز هم زير يک سقف نبوديم و دوران نامزدي ما ادامه داشت. ستاره خيلي لطف داشت و خيلي به ازدواج ما سرعت داد.لاله: انشاءالله برایش جبران می‌کنیم.

من کار مـی کنـم پس هـسـتـم

  • خانم اسکندری، از حرف‌های شما اینجور برمی‌آید که شما همچنان آن کارهاي زيباسازي شهر را با جديت انجام خواهيد داد؟

بله، چون من در واقع يک طيف اشتغال‌زايي دارم و بچه‌هاي زيادي با من کار مي‌کنند، از خانواده نزديکم تا ديگران و اين براي من لذتبخش است. اصلا يکي از دلايل ديگری که راجع به ساسان براي من جالب بود، در همين موضوع خلاصه مي‌شد که در شرکتش تقريبا 60 نفر کار مي‌کنند. چون در حال حاضر اکثر حرفه‌ها رو به مصرف‌کنندگي دارد و ميزان واردات ما زياد شده است، بنابراين اينکه تو درکشور خودت و براي مملکت خود يک چيزي را توليد مي‌کني و توليدکننده هستي، بسيار مهم است و اين را هم از روز اول به ساسان گفتم که براي من به عنوان يک توليدکننده که اشتغال‌زايي مي‌کني، خيلي جالب است. تمام بازارهاي ايران توسط چين و کشورهاي ديگر در حال نابودي است. وقتي تو توليدکننده هستي و يک سري افراد را در اين توليد شرکت مي‌دهي، خيلي خوب و جذاب است. براي من صرفا درآمدزايي مهم نيست، بار هنري برايم اهميت بيشتري دارد.

  • حالا واقعا درآمد ندارد؟

اگر صرفا به فکر درآمدزايي بودم، سالي 9،8 تله‌فيلم بازي مي‌کردم و پول بيشتری هم به دست مي‌آوردم، ولي اين درآمدزايي کردن برايم اهميت بيشتري دارد. زيرا 60،50 نفر با من مشغول هستند و داريم صنايع دستي را که در حال زوال است، احيا مي‌کنيم و تا زماني که انرژي داشته باشم، اين کار را ادامه خواهم داد. در واقع من با يک مجموعه کار مي‌کنم و اين مجموعه برايم مهم هستند.

یک ازدواج عاقـلانه بزرگسالانه و منطقی

لاله: دلایل انتخاب ساسان به عنوان همسر خود را خیلی راحت و با چند جمله به زبان آورد. از دید او ساسان متعهد، خوش اخلاق و خانواده‌دار است. . .

  • شما چه ويژگي مثبتي ديديد در آقاي ساسان؟ آيا آقاي ساسان همان مرد ايده آل شما بود؟

چيزي که برایم از هر چيزي مهمتر بود، بحث اخلاق بود. فکر مي‌کنم در اين روزگار تعهد و وفاداري زياد میان آدم‌ها ديده نمي‌شود. خيلي از آدم‌ها فکر مي‌کنند فقط وقتي يک چيزي به عنوان ازدواج ثبت مي‌شود، بايد متعهد شوند. اما وقتي شما يک نفر را انتخاب مي‌کنيد، به عنوان نامزد بايد به او متعهد شويد و اين موارد هست که براي من اهميت دارد. من هميشه به خصايص انساني و اخلاقي عقيده داشتم و فکر مي‌کنم ساسان داراي اين خصايص هست.

  • بحث خانواده هم برایتان اهمیت داشت؟

خانواده هميشه برايم اهميت داشته و وقتي با خانواده ساسان آشنا شدم، متوجه شدم که واقعا خانواده خوب و اصيلي دارد. زيرا معتقدم همه چيز نشأت گرفته از خانواده است و روش تربيت و پرورش در خانواده بسيار روي فرد اثرگذار است. بنابراين وقتي خانواده ديده مي‌شود، بيشتر به اين نتيجه مي‌رسيم که آيا رفتارهاي فرد ذاتي است و يا فقط تظاهر است. چيزي که من در خانواده ساسان ديدم، همان حس تعهد بود و اهميت خانواده؛ چيزي که شايد اين روزها بعضي از خانواده‌ها خيلي به آن اهميت ندهند. بنابر شرايط کاري در طي سال‌ها در معرض بسياري از معاشرت‌ها با افراد مختلف هستم و پيشنهادهايي به شما مي‌شود که شايد انتخاب کني، اما من هيچ وقت به اين نتيجه نرسيدم که اين افراد مي‌توانند براي ازدواج با من مناسب باشند.

  • آیا با کسی هم مشورت کردی؟

بله. بعد هم خانواده و دوستانم، همه ساسان را ديدند و اين ويژگي‌ها را تأييد کردند. خب اين نشان مي‌داد که من راجع به خصوصيات ساسان درست فکر کرده بودم. به طور کلي اين ارتباط من و ساسان بسيار عاقلانه، بزرگسالانه و منطقي بود. نه آنطور که مي‌گويند فلاني با يک نگاه عاشق شد. خب از هر دوي ما سن و سالي گذشته، البته منظورم اين نيست که آن شکل ازدواج برپا نشود، اتفاقا آن هم هيجان‌انگيز است و چه بسا مي‌تواند موفق هم باشد؛ چه اينکه نمونه‌هاي موفق هم وجود داشته است.

  • اولين وجه مشترک بين هر دوي شما که خيلي هم خوشحالتان کرد، چه بود؟

لاله: حوزه کاري ما اولين اشتراک ما بود. ساسان:اینکه هر دويمان خيلي خوش سليقه‌ايم. لاله: کار دکوراسيون مي‌کنيم.ساسان:معاشرت کردن، سفر کردن، ميهمان دوست بودن و ورزش کردن جزو چيزهايي بود که ديديم هر دویمان بهش علاقه داريم.

چند خواهر و برادر هستيد؟

ساسان: من 2تا برادر دارم، يکي بزرگتر از خودم که ازدواج کرده و برادر ديگري که از خودم کوچکتر است. لاله: ما خانواده شلوغی هستیم. 3 خواهر و 2برادر.


دوست ندارم زنم فقط قرمه سبزی درست کن باشد

  • چالش ديگر زندگی با یک بازیگر، داشتن يک زندگي نرمال است که در مورد بازيگران صدق نمي‌کند؟

ساسان: مي‌دانم چه مي‌گوييد مثلا شوهري که دوست دارد وقتي به خانه برمي‌گردد همسرش براي او قرمه‌سبزي درست کرده باشد، اما من از انسان‌هاي تک بعدي زياد خوشم نمي‌آيد؛ کسي که فقط قرمه‌سبزي درست کند و به تميزکردن خانه بپردازد، زيرا من سال‌ها زندگي مي‌کردم و خودم همه این کارها را بلدم انجام بدهم، منظورم خيلي از کارهايي است که يک خانم خانه‌دار مي‌تواند انجام بدهد، فقط از اتوکردن لباس خوشم نمي‌آيد که اون هم، لباس‌هايم را مي‌دهم خشکشويي. من دنبال يک آدم مستقل بودم که با من اشتراکاتي داشته باشد. در واقع از آدم آويزان متنفرم، زيرا من توان اين را ندارم که کسي را دنبال خودم بکشم، خب ما زندگي مشترک مان را داريم و با هم سفر مي‌رويم. با هم زندگي مي‌کنيم، اما خب هر کدام از ما زندگي خودش را دارد.

  • آقايان انتخاب‌کننده هستند، اما خانم‌ها بايد انتخاب شوند و شما تا اين سن ازدواج نکرديد، چه معيار خاصي داشتيد که تا به امروز در کسي پيدا نکرديد و بالاخره در لاله خانم پيدا کرديد؟

ساسان: شايد کسي از من خوشش نيامده باشد.لاله: شکسته نفسی نکن!ساسان: ضرورت ازدواج را حس نکرده بودم. افراد مختلفي به من معرفي مي‌شدند، اما خيلي خنده دار است که کسي به شما معرفي شود، برويد يکبار با هم شام بخوريد و بعد ازدواج کنيد. اما لاله استقلال داشت و من کلا دوست دارم زندگي نرمالي داشته باشم. آدم‌هايي را که خيلي به هم چسبيده‌اند را دوست ندارم. هميشه به مادرم مي‌گفتم يکي مثل خود من حالم را به هم مي‌زند و لزومي ندارد آدمي مثل خودم را انتخاب کنم. مثلا از يکي بپرسي چه رنگي را دوست داري، او بگويد قرمز و بعد شما هم بگوييد من هم همين رنگ را دوست دارم، پس برويم ازدواج کنيم. ولي فکر مي‌کنم فردي مثل لاله مي‌تواند شخصيت من را تقويت کند. لاله زندگي سالمي داشته و داراي شخصيت قوي‌ است. آدم‌هايي که نه موقعيت لاله را دارند و نه شرايط ويژه‌اي، مي‌روند و کارهاي غيرمعقولي انجام مي‌دهند، اما لاله زندگي سالمي داشته و اين نکته‌ای است که حتي همکارانش مي‌دانند و راجع به آن مي‌گويند.

  • متولد چه ماهی هستيد؟                

ساسان: دي.

لاله: من آذري هستم.

طالع‌بيني‌تان به هم مي‌خورد؟

لاله: من گربه هستم. امسال هم سال گربه است. ساسان:موش! در واقع موش و گربه هستيم.

لاله: حالا نمي‌دانم ساسان چطور جرأت کرده بيايد در خانه گربه! می‌دانید که امسال سال گربه است، سالی که قرار است برای من خوب باشد و البته خیلی هم خوب شروع شده.

  • پاگشاها شروع شده؟

لاله: نه هنوز شروع نشده، چون چند روزي بيشتر نيست که در خانه خودمان هستيم.

  • اولين قرمه‌سبزي را کدامتان درست کرده؟

لاله: هنوز هيچ کدام. هنوز وقت نشده.

ساسان: حالا قرمه سبزی هم نشد، اشکالی ندارد. من قبلا دستپخت لاله را خورده‌ام.












منبع: bartarinha.ir

 

پگاه آهنگرانی در تهران ناپدید شد ....

پگاه آهنگرانی، بازیگر مشهور سینمای ایران، که ممنوع‌الخروج و تهدید شده بود، چند روز است که ناپدید شده و ارگان‌های حکومتی هم در این باره سکوت کرده‌اند. آهنگرانی قرار بود در این روزها برای دویچه وله وبلاگ نویسی کند.

قرار بود پگاه آهنگرانی، بازیگر سینمای ایران، از چهارم تا دوازدهم ژوییه به آلمان بیاید و در رابطه با جام جهانی فوتبال زنان برای دویچه وله وبلاگ‌نویسی کند. به گفته‌ی نزدیکان پگاه، او یک روز پیش از پرواز به آلمان توسط وزارت اطلاعات فراخوانده شد. به گفته‌ی آشنایان و نزدیکان پگاه، ماموران او را تهدید کرده و به او گفته‌اند که ممنوع‌الخروج است و اجازه ورود به آلمان را ندارد.

بازیگر جوان سینمای ایران از ترس مقامات چند روزی را در کنار نزدیکانش به سر برد، و طبق اخبار موثق، از زمانی که به خانه‌ی خود بازگشته، کسی از او خبری ندارد. تلاش نزدیکان پگاه برای یافتن اثری از او تاکنون بی‌نتیجه مانده است. از قرار معلوم ارگان‌های حکومتی حاضر نیستند در این مورد اطلاعاتی منتشر کنند.

ده‌نمکی‌ها

پگاه آهنگرانی در کنار بازیگری، فیلم‌های مستند می‌سازد. عنوان آخرین اثر او "ده‌‌نمکی‌ها" است که به زندگی مسعود ده‌نمکی، از رهبران حزب‌الله که اخیرا بهفیلم‌سازی هم روآورده،

می‌پردازد. این فیلم چند هفته پیش در تلویزیون فارسی‌زبان بی‌بی‌ سی پخش شد و به گفته‌ی نزدیکان پگاه خشم مقامات ایرانی را برانگیخت. پگاه به چند تن از دوستانش گفته بود که به این دلیل توسط وزارت اطلاعات مورد بازخواست قرار گرفته است.

تلاش‌های دویچه وله برای یافتن مادر پگاه و مصاحبه با او تاکنون بی‌نتیجه مانده‌اند.


 



گزارش ها حاکی است پگاه آهنگرانی، بازیگر جوان سینما ایران از سه روز پیش دستگیر شده و
هنوز در بازداشت به سر می برد. در مدتی که خانم آهنگرانی دستگیر شده نه تماسی با خانواده اش داشته و نه اتهامات احتمالی و یا محل بازداشت او مشخص شده است.


پگاه آهنگرانی، قرار بود از چهارم تا دوازدهم ژوییه به آلمان سفر کرده و در رابطه با جام جهانی فوتبال زنان برای شبکه دویچه وله، وبلاگ‌نویسی کند.

فرهاد پایار، خبرنگار آزاد که با دویچه وله همکاری می کند، به رادیو فردا می گوید: «چند روزی است که پگاه ناپدید شده و کسی از او خبری ندارد. تمام تلاش ها برای پیدا کردنش شده بی نتیجه بوده است. پگاه یک روز پیش از سفر به آلمان، به وزارت اطلاعات خوانده شده و به وی توصیه شده که به فرودگاه نرود.»
 
وی افزود «پگاه حتی تهدید شده و بدون محافظ یعنی دوستان و اعضای خانواده جایی نمی رفته است.»

فرهاد پایار همجنین گفت: «پگاه آهنگرانی فیلم مستندی به نام ده نمکی ها ساخته که به زندگی مسعود ده نمکی که از رهبران حزب الله است و اخیرا فیلم ساز هم شده، پرداخته است. این فیلم خشم عده ای را در ایران برانگیخته و حتی من شنیدم پگاه به وزارت اطلاعات  فراخوانده شده و به وی در رابطه با این فیلم تذکر داده اند.»

شماری از منابع آگاه و نزدیک به خانواده پگاه آهنگرانی روز چهارشنبه به شبکه العربیه گفتند که این بازیگر سینما سه روز است در بازداشت به سر می برد. پگاه آهنگرانی فرزند منیژه حکمت کارگردان سینما و جمشید آهنگرانی دیگر کارگردان سینمای ایران است.

پگاه آهنگرانی از طرفداران جنبش اطلاح طلبان در دو دور انتخابات ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود و در انتخابات دور پیش هم از فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بود. در زمان درگیری ها و ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در دو سال پیش،  پگاه آهنگرانی در روزهای پس از انتخابات احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بود.

پیش از این اعلام شده بود پگاه آهنگرانی قصد دارد جام جهانی فوتبال زنان را برای شبکه خبری دویچه وله آلمان پوشش دهد. خانم آهنگرانی پیش از این جشنواره فیلم برلین را برای این شبکه پوشش داده بود.

مریم مجد، خبرنگار عکاس ایرانی هم که قصد داشت مسابقات جام جهانی فوتبال زنان را پوشش دهد، پیش از حرکت به سمت آلمان دستگیر شد.

مريم مجد، عکاس مطبوعات ايران که روز جمعه ۲۷ خردادماه برای عکاسی از جام جهانی فوتبال زنان قصد داشت به آلمان سفر کند،  يک روز پيش از سفر بازداشت شده است.

قرار بود اين عکاس مطبوعات ايران به دوسلدروف آلمان پرواز کند و پس از برگزاری جام جهانی فوتبال زنان در آلمان، در سفری دو ماهه به کشورهای مختلف کتاب عکسی از زنان فوتباليست جهان تهيه و منتشر کند.

وزیران امور خارجه بریتانیا و آلمان پیشتر خواهان آزادی مریم مجد شده بودند.

نامه ی یک مادر به گلشیفته فراهانی....

نامه ی یک مادر به گلشیفته فراهانی   

سلا‌م گلشیفته جان؛این روزها نام تو را از خیلی‌ها می شنوم و در هر مجلس و مهمانی ای نقل زبانهایی.شنیده ام رفته ای به ینگه دنیا و حجابت را از سر برداشته ای و...

گلشیفته جان،وقتی ۲ سال پیش با پسر بزرگم رفتم به سینما كه فیلم میم مثل مادرت را ببینم،از بازی گرم و صمیمانه تو همه صورتم از اشك خیس شد،آن لحظه شك نداشتم كه همه مادران ایرانی شبیه گلشیفته اند و گلشیفته،نقش پنهانی ا ست از تصویر مادری كه هر ایرانی در ضمیرش دارد.مادری كه همه وجودش ایثار و از خود گذشتگی است،می سوزد تا نورو گرمی و محبت وحیات ببخشد،"هست"برای آن كه فرزندش "باشد."مادری كه یك زیبایی آسمانی در رخسارش موج می زند و ترنم لبانش به ذكری الهی،در خانه نور می پراكند.یادت هست هنگامی كه تو با مشت به شیشه كوبیدی و دستت غرق خون شد تا فرزندت نجات یابد،چگونه رسول ملا‌قلی پور در پشت صحنه زار زار گریست؟رسول،چهره مادر خودش را در تو ترسیم كرد.تو زنی شدی به شكل مادر رسول،به شكل مادر همه ایرانی‌ها.این تاج افتخار را رسول بر سرت گذاشت پیش از آن كه آن حادثه،آن خبر شوم رخ دهد.
اما حالا‌ تو رفته ای آن ور دنیا و عوض شده ای.می گویند می خواهی ستاره فیلم‌های‌هالیوود شوی.
گلشیفته جان،نمی دانم كه مادرت در قید حیات هست یا نه،اما می خواهم به عنوان یك مادر با تو حرف بزنم.دخترم،تو می دانی كه‌هالیوود كجاست؟
می دانم كه هنر پیشه هستی و به اندازه همه گیس‌های سفید من در شباب عمرت فیلم دیده ای،عمرت دراز باد مادر،اما خبر از دنیای‌هالیوودی‌ها داری؟می دانی این اختاپوس بر هر زنی كه چنگ بیندازد تا چه منجلا‌ب‌هایی سقوطش می دهد؟ دخترم،دنیای غربی كه تو اكنون به آنجا رفته ای،ترمز بریده است.غرق شدن در تنعمات عجیب و تهوع آور جسمی،دارد مثل موریانه پایه‌های خانواده‌ها رادر غرب می جود...می دانم،می دانم كه آنها پیشرفته اند،اما این پیشرفت‌ها چشمت را كور نكند.
 
دخترم،برای من كه مادرم قابل تصور نیست كه چگونه یك هنرپیشه زن غربی،در حالی كه از استودیو به خانه می آید و تنش به ننگ بوی مردی غریبه آغشته است،می تواند آغوشی پر از عشق را به همسرش هدیه دهد؟ چگونه چنین زنی همراه فرزندش،در برابر پرده سینما یا تلویزیون می نشیند،و صحنه هم آغوشی خود و هنرپیشه ای بیگانه را تماشا می كند؟گلشیفته جان،دنیای رسانه و تبلیغات،خیلی پر هیاهوست مادر جان!مبادا زرق و برق‌هالیوود چشمت را كور كند كه گوهر عصمت و عفافت را بدزدند. شهرت،طعم خوشایندی دارد در شباب عمر.شهرت،یعنی پول،احترام،فلشهای پرنور دوربین‌های عكاسی و هلهله و هورای میلیونها هوادار در سراسر جهان.دخترم،هالیوود می تواند تو را به قله شهرت جهان برساند،می تواند نام تورا در تاریخ سینمای جهان جاودانه كند،می تواندحساب بانكی تو را با ارقام نجومی پر كند،دستشان درد نكند،خیلی هم خوب است كه به این چیزها می رسی مادر.اما به یاد داشته باش كه حتی اگر لباسی از یاقوت برتنت كنند،تاجی از الماس بر سرت بگذارند،و در قصری پر از جواهرات رنگین و افسانه ای ساكنت كنند، جای خانه ای گرم از محبت و هلهله شادمانه كودكت را نخواهد گرفت.این درسی بود كه رسول ملا‌قلی پور به تو یاد داد،اما خیال می كنم خوب این درس را یاد نگرفته ای.از تو خواهش می كنم یك بار دیگر بنشین و فیلم میم مثل مادر را ببین؛ببین رسول می خواسته در این فیلم چه چیزرا به تو و به همه دختران ما حالی كند؟

فراموش نكن گلشیفته جان كه تو اول یك مادر هستی،بعد یك هنرپیشه،اول یك مادر هستی بعد یك شهروند،اول یك مادر هستی بعد یك...حتی همسر. گلشیفته،هیچ چیز،هیچ چیز در دنیا وجود ندارد كه بخواهی برای آن لذت یك مادر پاك و نورانی بودن را از دست بدهی.تمام فرصت‌های درخشان‌هالیوود هم نمی تواند لذت یك لحظه از تجربه شگفتی را كه امثال مادر ملا‌قلی پور درك كرده اند به توهدیه بدهد.هنرپیشه باش گلشیفته جان،به فكر ترقی و پیشرفت باش عزیزم، اما قبل از هر چیز یك"مادر"باش

به تعدادی نویسنده وبلاگ نیازمندم....

به تعدادی نویسنده وبلاگ نیازمندم

ترجیحا خانم

در صورت تمایل می توانید با این شماره در ارتباط باشید

۰۹۳۵۳۰۹۲۳۸۶

و

یا نظر خصوصی دهید

 

نظر سنجی....

به نظر شما خوشگل ترین زن بازیگرسینما کیست؟